سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دوستی خدا برای آن که چون خشمگین شود، بردباری کند، قطعی است [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :3
بازدید دیروز :6
کل بازدید :123292
تعداد کل یاداشته ها : 63
103/2/1
9:30 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
ali asghari[149]

خبر مایه
پیوند دوستان
 
در انتظار آفتاب دلتنگ... منتظرظهور دفتــر ادب و عرفان : وب ویژه تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید دل نوشته های علمی پژوهشی تجربی شهید علی پور سکوت ابدی حامل نور ... ساعت یک و نیم آن روز حدیث .: شهر عشق :. کلارآباد دات کام بادصبا منطقه آزاد من.تو.خدا حرم الشهدا سیاه مشق های میم.صاد فرهنگ شهادت حکیم دزفولی کلبه تنهایی راه فضیلت گروه اینترنتی جرقه داتکو دفاع مقدس آتیه سازان اهواز کنج دلتنگی های من! شاهکار عزای حسینی عاشق دربدر نبض شاه تور می گذره ... عدالت جویان نسل بیدار صل الله علی الباکین علی الحسین مناجات با عشق مسعود رضانژاد فهادانـ سبک سری های قلم... شهد صد سال حسرت ....سمت آسمان.... خوشنویسی ایرانی * امام مبین * دکتر علی حاجی ستوده آسمون عشق آرمش در هیاهو تا رطب های من شود باده.. نخل جان مرا شراب بده حاج آقا مسئلةٌ تسنیم عاشقانه یکی بود هنوزهم هست باران روانشناسی جالب دل بی تاب من pasargad2797 تنهایی من درس نو رهبرم کویر دلم همیشه عطشان است برای لبخندهای آسمانی و بارانیت تنها همسنگری 110 عشق و صداقت سرما دلتنگیهام ماهمه سربازتوایم خامنه ای آسمانی Alamot Alamot Alamot Alamot Alamot
امام باقر سلام الله علیه

کانَ یُصَلّی صَلاةَ مُوَدِّعٍ یَرى أنَّهُ لایُصَلِّی بَعدَها أبَدَاً؛

امام سجّاد سلام الله علیه مانند کسى که آخرین نماز خود را به جاى مى ‏آورد، نماز مى ‏گزارد. او چنین مى دید که پس از آن هیچ‏گاه نماز نمى ‏گزارد

الصلاة فی الکتاب و السنة با ترجمه فارسی: ح 581


  
  

معنای حضور قلب

حضور قلب در نماز به این معنا است که انسان در نماز، دل را با زبان همراه نماید، به گونه ای که با تمام وجود، خود را در محضر خداوند بی مثال ببیند و تمام توجّه و حواس خود را به سوی آن قدرت بی نظیر، متمرکز نماید، و به تعبیر عوامانه، شش دانگ حواسش نزد خداوند بی همتا باشد.

در نماز، باید تمام مملکت باطن را در اختیار حضرت حق قرار داده و با چشم دل به جمال یار بنگریم تا شربت حیاتبخش عشق را به ما چشانده و با آن عمق وجودمان را سیراب نماییم.

نمازی که در آن انسان، فقط زبانش ذکر خدا بگوید و دلش جای دیگر باشد، عین نفاق و دورویی است. ششمین اختر تابناک آسمان ولایت امام صادق(علیه السلام) در مورد چنین اشخاصی می فرماید: خداوند به چنین نمازگزارانی خطاب می کند: «اَتَخدَعُنی؟ و بِعّزَّتی وَ جَلالی، لاُ حرّمنّک حلاوةَ ذکری، لا حجبنّکَ عَن قُربی و المَسَرَّة بِمناجاتی.»2 آیا با من حیله گری و نیرنگ می کنی؟ سوگند به عزّت و جلال خودم، شیرینی یاد خود را از تو می گیرم و تو را از مقام قرب خویش و لذّت مناجاتم محروم می کنم.

در میان عبادات، هیچ عبادتی به مانند نماز، نمی تواند قلب کوچک آدمی را به دریای بی کران رحمت الهی وصل نماید، و روح انسان را از سرچشمه ی فیوضات بی انتهای خداوند بی همتا، سیراب نماید.

نماز

راستی چه عذابی بالاتر از این، که انسان از ذکر و یاد خدا و از خلوت با خدا لذت نبرد! عذابی است دردناک که قلب و جان آدمی را به آتش می کشد.

گاهی انسان، در کنار دوستانش ساعتها به سخن می نشیند بدون اینکه احساس خستگی و ناراحتی کند ولی همین شخص در نماز احساس خستگی دارد و نماز خواندن برای او ملال آور است و این نیست مگر به خاطر عدم حضور قلب در نماز. در حقیقت توجّه قلبی نداشتن به خدا، لذت عبادت را از او گرفته و لذا طبیعی است که در نماز احساس خستگی و ناراحتی داشته باشد.

 

راز نهفته در کلمه ی «الله اکبر»

اگر مؤمن بخواهد در نماز، حلقه ی جان خود را به چشمه ی زلال محبت الهی پیوند زده و با شور و اشتیاقی فراوان با معبود خویش، سخن بگوید و نمازی جانانه به درگاه او تقدیم نماید، باید در کلمه ی زیبای «الله اکبر» دقت نموده و با تمام وجود در پی یافتن پیام آن باشد، زیرا در باطن این ذکر شریف رازی نهفته است که حضور قلب در نماز، بدون دست یافتن به آن ناممکن است. الله اکبر با نور دلربای خود به ما می گوید خدا بزرگتر است از اینکه با قلم و بیان ناچیزمان وصف شود، بزرگتر از فکر و خیال ما، بزرگتر از هوسها و وسوسه های شیطانی و جلوه های دنیا، این است آن راز نهفته در ذکر نورانی «الله اکبر»، راستی اگر واقعا خدا در نظر ما بزرگتر از هر چیزی باشد و کلمه ی «الله اکبر» از عمق جان ما برآید، دنیا با تمام جاذبه ها و جلوه هایش، در نظر ما کوچک و بی مقدار خواهد شد که نتیجه ی چنین حالتی، حضور جانانه و عاشقانه در نماز است.

بنده ای که چنین نماز جانانه ای به درگاه الهی تقدیم نموده باید بداند که خدا نیز در مقابل، پاداشی جانانه برای او در نظر گرفته است. عزیز عالم، پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) در این باره می فرماید: «مَن صَلی رَکَعتَعین و لَم یُحدِث فیهِما نَفسَهُ بِشیء مِن اُمورِ الدُنیا غَفَرَ الله لَهُ ذُنوبَهُ.»3 هر کس دو رکعت نماز به جا آورد و در آن ذهنش به هیچ یک از امور دنیایی مشغول نباشد، خداوند گناهش را می آمرزد؛ یعنی صفحه ی قلبش از چرک و کثافت گناه پاک و آینه ی دلش، صاف و شفاف شده، به گونه ای که نور رحمت الهی را در دل خود احساس می کند که این پاداشی است که هرگز نمی توان برای آن قیمتی تعیین نمود.

گاهی انسان، در کنار دوستانش ساعتها به سخن می نشیند بدون اینکه احساس خستگی و ناراحتی کند ولی همین شخص در نماز احساس خستگی دارد و نماز خواندن برای او ملال آور است و این نیست مگر به خاطر عدم حضور قلب در نماز. در حقیقت توجّه قلبی نداشتن به خدا، لذت عبادت را از او گرفته و لذا طبیعی است که در نماز احساس خستگی و ناراحتی داشته باشد.

نمازی آبرومند

امام باقر علیه السلام در شأن پدر بزرگوار خود امام سجاد علیه السلام می فرماید: آن حضرت در شبانه روز، هزار رکعت نماز می خواند، او در نخلستان دارای پانصد نخله خرما بود، در کنار هر یک از آن نخله ها، دو رکعت نماز می خواند، هنگامی که به نماز می ایستاد، رنگش تغییر می کرد، حال او در نماز چون حال برده ی ذلیل در برابر پادشاه بزرگ بود، اعضاء بدنش می لرزید و به گونه ای نماز می خواند که گویی آخرین نماز اوست و هرگز بعد از آن زنده    نمی ماند.

شبی مشغول نماز بود، یکی از پسرانش در کنارش به زمین افتاد و دستش شکست. اهل خانه جیغ و فریاد کشیدند، همسایه ها آمدند و شکسته بند آوردند، آن کودک از شدّت درد فریاد می کشید، شکسته بند، دست او را بست ولی امام سجاد(علیه السلام) از این فریادها و صداها، چیزی نشنید، تا این که صبح آن شب، حضرت با کمال تعجب دیدند که دست فرزندش به گردنش آویزان است! فرموده: چه شده؟! ماجرا را به سمع حضورش رساندند.

در مورد دیگری او در حال سجده نماز بود، آتش سوزی سختی در خانه حضرت رخ داد، حاضران فریاد می زدند: «یابنَ رَسُول الله النارُ النارُ»؛ ای فرزند رسول خدا! آتش آتش.

آن حضرت، سر مبارک را بلند نکرد تا این که آتش خاموش گردید، پس از سجده به آن حضرت گفته شد: چه چیز شما را از توجه به آتش سوزی بازداشت؟! در پاسخ فرمود: «اَلَهَتنی عَنها النارُ الکبری»؛ آتش عظیم دوزخ مرا از توجه به این آتش سوزی، غافل ساخت.4

پی نوشت ها:

1- نهج الفصاحه، ج 3075

2- محجة البیضاء، ج 1، ص 385

3- جامع السعادات، ج 3، ص 327


  
  
نماز حقیقی دست آوردهای ارزشمندی برای نمازگزار راستین به همراه دارد. نوشته‏ای را که در پیش رو دارید، می‏کوشد بازتاب زیبای این ارمغان ملکوتی را در سیره و سخن امام رضا (علیه السلام) به طور خلاصه بیان کند.

برترین عمل

از منظر امام رضا(علیه السلام) هیچ عملی برتر و ارزشمندتر از نماز نیست، چرا که بهترین و میانبرترین راه برای رسیدن به قرب الهی است.

امام رضا(علیه السلام) همواره می‏فرمودند:

«الصّلاة قربان کل تقیٍّ؛ نماز هر انسان پارسائی را به خداوند نزدیک می‏کند.» (من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 210)

به همین جهت آن حضرت به ابراهیم بن موسی فرمودند: «لات?خرنّ الصّلوة عن اوّل وقتها الی آخر وقتها من غیر علّةٍ علیک، ابدأ باوّل الوقت؛ انجام نماز را بدون علت از اول وقت آن تأخیر نینداز، همیشه در اول وقت آن شروع کن!»(بحارالانوار، ج 49، ص 49)

امام هشتم (علیه السلام) خود نیز چنین بود و به هیچ قیمتی فضیلت نماز اول وقت را از دست نمی‏داد حتی در مهمترین جلسات سیاسی و علمی امام به نماز اول وقت اهمیت می‏داد. روایت زیر نشانگر این واقعیت است:

به دستور مأمون، علمای برجسته از فرقه‏های گوناگون در مجالس مناظره حاضر می‏شدند و امام رضا (علیه السلام) با آن‏ها مناظره و بحث می‏کرد.

برای اقامه نماز در اول وقت هیچگونه عذری برای افراد عادی و مسئولین حکومت اسلامی باقی نمی‏ماند و پیروان آن حضرت نباید از این حقیقت چشم پوشی کرده و به بهانه‏های مختلف آنرا سهل بشمارند

در یکی از مجالس «عمران صابی» که از دانشمندان بزرگ بود، در مجلس حاضر شد و درباره توحید با امام رضا (علیه السلام) وارد گفتگو گردید در آن جلسه امام س?الهای او را با حوصله، متانت، استدلالهای قطعی و روشن پاسخ داده و او را به سوی توحید متمایل کرده بود هنگامی که بحث و مناظره به اوج خود رسید و چیزی به تحول درونی آن دانشمند زبردست صابئین ]صابئین گروهی هستند که خود را پیرو حضرت یحیی می‏دانند و به دو دسته موحد و مشرک تقسیم شده‏اند گروهی از آنان ستاره پرست هستند. مرکز آنان قبلا شهر حرّان عراق بود ولی امروزه در اهواز و بعضی مناطق دیگر به سر می‏برند. آنها طبق باورهای خود در کنار نهرهای بزرگ زندگی می‏کنند.[ نمانده بود حضرت رضا (علیه السلام) احساس کرد وقت اذان ظهر و هنگام نماز است. بنابراین به مأمون فرمودند: «الصّلاة قد حضرت؛ وقت نماز فرا رسید

نماز

عمران صابی که به حقایقی دست یافته و از دریای دانش سرشار امام هشتم (علیه السلام) بهره‏هائی برده بود با التماس گفت: «یا سیّدی! لاتقطع علیّ مسألتی فقد رقّ قلبی؛ آقای من! گفتگو و پاسخهای خویش را قطع نکن دل من آماده پذیرش سخنان شما است. امّا امام رضا (علیه السلام) تحت تأثیر سخنان عاطفی و احساس برانگیز او قرار نگرفته و فرمودند: عیبی ندارد نماز را می‏خوانیم و دوباره به گفتگو ادامه خواهیم داد.

در این حال امام و همراهان به اقامه نماز مشغول شدند حضرت بعد از اقامه نماز دوباره به گفتگو ادامه داده و پاسخ‏های روشنگرانه خویش را ارائه نمود. (توحید صدوق، ص 434؛ حیاة الامام رضا(علیه السلام)، ج 1، ص110)

با توجه به این روایت که در کتابهای معتبر روائی و تاریخی آمده است برای اقامه نماز در اول وقت هیچگونه عذری برای افراد عادی و مسئولین حکومت اسلامی باقی نمی‏ماند و پیروان آن حضرت نباید از این حقیقت چشم پوشی کرده و به بهانه‏های مختلف آنرا سهل بشمارند.

امام هشتم (علیه السلام) خود نیز چنین بود و به هیچ قیمتی فضیلت نماز اول وقت را از دست نمی‏داد حتی در مهمترین جلسات سیاسی و علمی امام به نماز اول وقت اهمیت می‏داد

نماز نوجوانان

حسن بن قارن می‏گوید: از امام رضا(علیه السلام) در مورد شخصی پرسیدند که پسر نوجوانش را به انجام نماز وادار می‏کند و این فرزند گاهی نماز را ترک می‏کند. امام فرمودند: این پسر چند سال دارد؟ گفتند: آقا، 8 ساله است. حضرت رضا (علیه السلام) با تعجب فرمودند: سبحان اللّه! 8 ساله است و نمازش را ترک می‏کند؟! گفته شد! بچه است گاهی خسته و ناراحت می‏شود. امام فرمودند: هر طوری که راحت است نمازش را بخواند. (وسائل الشیعه، ج 4، ص 20)

 آداب نماز

امام رضا (علیه السلام) در مورد آداب نماز فرمودند: اگر برای نماز ایستادی تلاش کن با حالت کسالت و خواب آلودگی و سستی و تنبلی نباشد. بلکه با آرامش و وقار نماز را بجای آور و بر تو باد که در نماز خاشع و خاضع باشی و برای خدا تواضع کنی و خشوع و خوف را برخود هموار سازی در آن حال که بین بیم و امید ایستاده‏ای و پیوسته با طمأنینه و نگران باشی. همانند بنده گریخته و گنهکار که در محضر مولایش ایستاده ، در پیشگاه خدای عالمیان بایست. پاهای خود را کنار هم بگذار و قامتت را راست نگهدار و به راست و چپ توجه نکن! و چنان باش که گوئی خدا را می‏بینی، که اگر تو او را نمی‏بینی او تو را می‏بیند. (فقه الرضا(علیه السلام)، ص 101)

منابع:

پایگاه اطلاع رسانی آستان قدس رضوی.

وسائل الشیعه، ج 4.

بحارالانوار، ج 49.


  
  

نشانه  های ولایت پذیری

حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان

 

یکی از نتایج ولایت پذیری و یا پذیرش حقیقی نظام تسخیری این است که نباید در حق هیچ کسی در جامعه ظلم کنیم. چون پذیرفته ایم هرکسی امتیازاتی دارد که خدا به او داده است. اگر بخواهیم بدانیم فردی، شخصیتاً گِل ولایت پذیری دارد یا جَو زده شده، باید دید آیا حق کسی را ضایع میکند یا نه؟ آیا قدر هرکسی را میداند یا نه؟

گاهی میبینیم رهبر معظم انقلاب برای درگذشت برخی از علما که انقلابی نبودند یا ضدانقلابیگری هم داشته اند، چه پیامهایی صادر فرموده اند و یا از برخی نویسندگان و رمانهای خارجی تعریف کرده اند. همه میدانند هنگامی که ایشان ارزشی را در کسی ببیند، نه تنها انکار نمیکند بلکه آن را تحسین هم میکند. این یعنی خود رهبر انقلاب شخصیتاً ولایت پذیر است؛ حق هرکسی را به او میدهد و انصاف را درباره ی همه رعایت میکند. اصولاً شیعه، اینگونه است و حاضر است برتری اندک هرکسی در هر زمینه ای را بپذیرد. شخصیت شیعه از نظر روانی و رفتاری، یک شخصیت باز، تأییدکننده و انعطاف پذیر است. البته منظور از باز بودن و انعطاف پذیری، بی ایمانی تکثرگرایانه ای که از دلِ پلورالیزم درمی آید و میخواهد حق و باطل را درهم بیامیزد، نیست.

 

بنابراین انسان منصف، ولایتپذیر است. اگر ما یکجا حق کسی را ندادیم، یا برتری کسی را نپذیرفتیم، یعنی شخصیتاً ولایت پذیر نیستیم. بنده برخی دکترهای متخصص را دیده ام که در اوج برخورداری از تخصص علمی، وقتی مسئله ای اندکی از حوزه ی تخصصشان بیرون است، میگویند: "من نمیدانم. باید دید متخصصان آن رشته چه دیدگاهی دارند!" کسی که انصاف میدهد و برتری دیگران را به راحتی میپذیرد، شخصیتاً ولایت پذیر است؛ اگر ولایت به درستی به او عرضه شود، می پذیرد. در طرف مقابل، بعضیها سخته شان است نظام تسخیری را بپذیرند. طبیعتاً به ولایت هم که میرسند، بیشتر شیطنت میکنند. چون ولایت نجیب است و زور نمی گوید؛ آبروی کسی را هم نمیبرد. به همین دلیل مظلوم واقع میشود.

برای تقویت روحیه ی پذیرش نظام تسخیری، باید طلبه ها از حجره ها و دانشجویان از خوابگاهها آغاز کنند و بدون هیچ حسادت، سختگیری، تعصب و رویگردانی، امتیازات دیگران را بپذیرند. گاهی ما به امتیاز کناردستیمان نگاه نمیکنیم، چون اعصابمان از دیدن برتری او خُرد میشود! اتفاقاً باید نگاه کرد و برتریها را تحسین نمود. باید امتیازات یکدیگر را بپذیریم. همین پذیرش امتیازات در زندگی عادی، شخصیت ما را برای ولایتپذیری آماده میکند. تجربه و تمرین در پذیرش نظام تسخیری، روح انسان را برای پذیرش ولایت آماده میسازد.

کسانی که در ظاهر یک عمر ولایت پذیرند ولی در نقطه ی حساسی ریزش میکنند، کسانی هستند که شخصیتاً خودشان را برای پذیرش نظام تسخیری آماده نکرده اند. در صورتی که "الله أعلم حیث یجعل رسالته؛ خدا بهتر میداند رسالت خودش را کجا قرار دهد!"9 بنابراین همواره باید شخصیت خود را برای پذیرش ولایت آماده کرد.

 

اگر برخی سوء برداشتها نبود، علاقه داشتم به ویژگیهای برجسته ی رهبر معظم انقلاب بپردازم تا معلوم شود خداوند چگونه به ملت ما عنایت فرموده و آنها را مورد حمایت قرار داده است. اینجا تنها به اشاره ای بسنده میکنم: از کسانی که ولایتمدار بوده و به راحتی امتیازات افراد را میپذیرفت، حضرت آیتالله بهاءالدینی بود. دکتری که با ایشان مراوده هایی داشت، به بنده میگفت: روزی خدمت آقای بهاءالدینی رفتم؛ دیدم ایشان بسیار سرحال و با نشاط است. علت را جویا شدم. آقای بهاءالدینی فرمودند: "امروز خورشید در خانه ی ما طلوع کرد!" و وقتی منظور را میپرسند، معلوم میشود رهبر معظم انقلاب به خانه ی ایشان رفته بودند. وقتی میتوان معنای این حرف را به خوبی درک کرد که سنّ آقای بهاءالدینی و مقام معنوی ایشان را در نظر بگیریم. آنگاه درک میکنیم اینگونه در مقابل رهبری تواضع داشتن، یعنی چه؟

یکبار داماد ایشان به بنده میگفتند: بعضیها درباره ی حضرت آقای بهاءالدینی حرفهای غیر دقیقی مطرح میکنند. بنده از ایشان خواستم چند خاطره ی دقیق از ایشان برایم بیان کنند. یکی از مطالبی که ایشان بیان کردند، این بود که وقتی آقای بهاءالدینی در بیمارستان بودند و رهبری به دیدار ایشان آمدند، آقای بهاءالدینی خطاب به ایشان فرموده بودند: "السلام علیک یا ودیعةالله" و ایشان را امانت و ذخیره ی الهی میدانستند. این همه صفا وصداقت درانسانهای بزرگ،انسان را مبهوت میکند. اینگونه افراد، بی هیچ هوای نفسی درباره ی  دیگران قضاوت میکنند و حق افراد شایسته را بجا میآورند؛ در حالی که خود در اوج شایستگی هستند.

 

پینوشت:

1. سوره ی زخرف؛ آیه ی 32

2. سوره ی نازعات؛ آیه ی 24

3. مطهری، مرتضی؛ مجموعه آثار؛ جلد دوم؛ صفحه 116

4. طباطبایی، محمدحسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛(ترجمه) ج 18؛ ص 145

5. سوره ی اعراف؛ آیه ی 60- در مورد دیگر پیامبران نگاه کنید به آیات 88، 109 و 127 از همین سوره

6. عیاشی در تفسیر خود ذیل آیه ی 98 از سوره ی انعام از محمد بن فضیل روایت کرده است که حضرت ابوالحسن(ع) درباره ی این آیه فرمود: "ما کان من الإیمان المستقرّ، فمستقرّ إلی یوم القیامة [أو أبداً] و ما کان مستودعاً سلبه الله قبل الممات. ایمانی که مستقرّ (ثابت و پایدار) باشد تا روز قیامت [یا تا ابد] پایدار است و ایمانی که ناپایدار و عاریتی باشد، خداوند، پیش از مرگ صاحبش، آن را میگیرد." تفسیر عیاشى 1؛ صص 371-372.

7. زیارت عاشورا

8. الملل و النحل، شهرستانى؛ ج 1؛ ص 29/ شرح إبن أبى الحدید بر نهجالبلاغه؛ (چهار جلدى) ج 1؛ ص 21

9. سوره ی انعام؛ آیهی 124

 


  
  

 

 

نشانه  های ولایت پذیری

حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان


جایگاه ولایت در نظام تسخیری

 

نکته ی دیگر در این باره آن است که ولایت در نظام تسخیری، کمی شبیه داور در وسط بازی و زمین فوتبال است؛ مراقب است کسی در جریان بازی به دیگری ظلم نکند. هرکسی هنرمندتر است، گل بزند. قدرت ولایت در این جهت استفاده میشود که انسانها با هم درست زندگی کنند و به هم زور نگویند. من قدرت خلاقیت داشته باشم، یکی قدرت حافظه داشته باشد، دیگری قدرت تحلیل داشته باشد... هرکسی قدرتی دارد که اگر بخواهد با آن به دیگران ظلم کند، ولایت جلوی او میایستد. ولایت فضایی را ایجاد میکند که آدمها به دلیل تفاوت هایشان با هم، بر یکدیگر سلطه ی ظالمانه پیدا نکنند.

در واقع قدرتها در جامعه یک قدرت کنترل کننده و بالادستی پیدا میکنند به نام ولایت. بنابراین ولایت از بین برنده ی قدرت انسانها نیست؛ فضایی ایجاد میکند تا تواناییها بتوانند به خوبی با هم تعامل کنند. به این ترتیب باید گفت ولایت موجب شکوفایی استعدادها و پدید آمدن قدرتهای نوین هم میشود و همه فرصت بروز داشته هایشان را پیدا میکنند.

 

گاهی سؤال میشود: چرا رسول خدا(ص) در دوران دهساله ای که در مدینه در رأس قدرت بودند، منافقان را از بین نبردند. شاید جواب این باشد که فضا برای درگیری مؤمنان و منافقان فراهم است؛ البته یک رقابت و درگیری منطقی و خاص که شرایط و ضوابط خودش را دارد. آنچنان که اسلام آییننامه ی آن را صادر فرموده است که مثلاً از روشن بینی آغاز میشود و تا روشنگری ادامه پیدا میکند؛ با از خودگذشتگی مؤمنان و خودخواهیهای منافقان همراه است و مظلومیت مؤمنان و ظلمهای پنهان و آشکار منافقان را در پی دارد؛ و در نهایت به رسوایی منافقان و جلوگیری از اقداماتشان منتهی میشود.

به این ترتیب ولایت، فضا را برای چرخش صحیح قدرت و بهره برداری از فرصتها برای آحاد جامعه آماده میکند. ولایت امام زمان(عج) تنها زمانی بر جهان حاکم میشود که همه بتوانند درک کنند تنها ولایت است که چرخش قدرت در جامعه را سامان میدهد. شأن ولایت این است که قدرتها را کنترل میکند. به همین دلیل معمولاً کسانی با ولایت درمیافتند که سر و کارشان با قدرت- از همه ی انواع آن- است. قدرت طلبان مالی، سیاسی، علمی، اعتباری و... بیشترین استعداد ضدیت با ولایت را دارند. از آنجا که ولایت تنظیم کننده ی نحوه ی بهره برداری از قدرت است، طبیعی است که قدرت طلبان با این مهارکننده و تنظیم کننده ی قدرت، مخالفت میکنند.

 

قرآن میفرماید: "فقال الملأ من قومه..."5 آنانکه با نوح و پیامبران دیگر مخالفت میکردند، عموماً ذینفوذان جامعه و قدرتمندان و قدرت طلبان جامعه بودند. تعابیری مانند "ملأ" و "مترف" که در قرآن فراوان آمده، اشاره به همین موضوع دارد. باید دانست همیشه چند سرشاخه ی قدرت، میانه ی مردم را با پیامبر خدا به هم میزنند.

با این توضیح، ولایت مساوی است با تأمین و تضمین آزادی و استقلال انسانها و حق انتخاب آنها. جالب است که وقتی بحث ولایت مطرح میشود، برخی نگران آزادی، استقلال و حق انتخاب انسانها میشوند! آنها نه تنها برای تأمین آزادی به امور دیگری غیر از ولایت متوسل میشوند- که البته هیچکدام هم ثمربخش نیستند- بلکه آزادی را در مقابل ولایت در معرض خطر میبینند. این برداشت نادرست، به دلیل درک نکردن معنای ولایت است. اصولاً فلسفه ی ولایت این است که مواظبت کند کسی حق انتخاب و آزادی عمل انسانها را سلب نکند. تا ولایت نباشد، هیچ تضمینی وجود ندارد برای اینکه انسان در نظام تسخیری له نشود. با توجه به نظام تسخیری، اگر ولایت نباشد، انسان در جامعه- هر جامعه ای با هر ساختاری- خُرد میشود.

 

ولایتگریزی پنهان

نکته ی مهم دیگری که در این زمینه باید به آن اشاره کرد، این است که همه ی ما در ظاهر ولایت را میپذیریم اما نگرانیم که نکند امام زمان(عج) تشریف بیاورند و ما با ایشان مخالفت کنیم یا ته دلمان نق بزنیم! الان که ایشان نیست تا بخواهد دستوری بدهد، همه فدایی او هستیم اما وقتی آمد، معلوم نیست چه میشود! میخواهیم مطمئن باشیم که در رکاب ایشان خواهیم بود. از این رو کسانی که دوست دارند مطمئن شوند ولایت پذیر حقیقی هستند، باید مراقب "ولایتگریزی پنهان" باشند.

یکی از راههای فرار از نظام تسخیری و به عبارت دیگر، یکی از صورتهای ولایتگریزی پنهان که البته روزی رسوا میشود، این است که انسان، ولایت کسی را که نمیتواند در برابرش بایستد، بپذیرد ولی از پذیرش دیگر موارد ولایت طفره برود. مانند کسانی که ولایت پیامبر را میپذیرفتند اما ولایت امیرالمؤمنین را صریحاً نمیپذیرفتند. حتی گاهی کسانی که در زمان حیات رسول اکرم(ص) ایشان را آزار میدادند و ولایتپذیر نبودند، بعد از رحلت حضرت مدعی میشدند که تنها ولایت او را پذیرفتهاند اما ولایت حضرت علی(ع) را نمیپذیرند! یا مانند آنها که ظاهراً ولایت علی(ع) را پذیرفته بودند اما برای پذیرش ولایت امام حسن(ع) بهانه تراشی میکردند. این مربوط به همانکسانی است که در عمق جان، نظام تسخیری را نپذیرفته اند.

 

متأسفانه بعضیها ظرفیت ندارند نظام تسخیری را بپذیرند. البته آنها در مواردی هم تحت تأثیر جو، پذیرای ولایتند اما در هنگام امتحان، ولایت ناپذیری خود را نشان میدهند و گاهی که فرصت پیدا کنند، در پشت پرده خرابکاری خواهند کرد. در تاریخ، ذینفوذانی را میبینیم که ولایت پیامبر(ص) را پذیرفتند، چون راهی برای نپذیرفتن نداشتند اما شرایط که فراهم میشد، مخالفتهای خود را ابراز میکردند. در دوران معاصر هم بعضیها ولایت امام را پذیرفته بودند اما در مورد رهبر معظم انقلاب، حقیقت ولایت پذیری شان مشخص شد. معلوم شد که از اساس ولایتپذیر نبودند؛ بلکه چند صباحی به دلایل مختلف همراهی کرده بودند و چون زمان امتحان ولایت رسید، حقیقت خود را نشان دادند. شاید هم ولایتپذیر بوده اند اما ایمان هم گاهی از دسترفتنی است و بعضیها ایمان مستودع دارند و ایمان مستقر ندارند.6

 

برخی ولایت امام زمان(عج) را میپذیرند اما ولایت دیگری را که لازمه ی پذیرش ولایت ایشان است، برنمیتابند. مشخص است که در مورد پذیرش ولایت امام زمان(عج) هم صادق نیستند؛ اگر آقا ظهور کند، شاید ولایت ایشان را هم نپذیرند. اما ولایت پذیر، همیشه ولایت پذیر است و بهانه نمیگیرد.

پس کسانی هستند که نظام تسخیری را عمیقاً- یعنی تا جایی که بتوانند- نمیپذیرند اما جایی که نمیتوانند، تسلیم میشوند. داستان ولایت همین است. ولایت پذیری هم شبیه پذیرش نظام تسخیری و هم با آن مرتبط است. بعضیها در دوران دفاع مقدس به ظاهر ارادتمند امام حسین(ع) بودند، اما به شهدا احترام نمیگذاشتند! زمان جنگ که روضه میخواندیم، گاهی در ضمن روضه از شهدا حرف میزدیم؛ مذهبی هایی که اهل دفاع و حضور در جبهه نبودند، در مقابل حزبالاهی ها میگفتند: چرا در کنار روضه ی امام حسین(ع) از شهدا یاد میکنید!؟ میگفتیم: اینها هم فرزندان و رهروان سیدالشهداء هستند. ما که نمیگوییم اینها مانند شهدای کربلا هستند. اما آنها نق خودشان را میزدند؛ چون نمیتوانستند برتری رزمندگان و شهدا را بر خودشان در دستگاه امام حسین(ع) بپذیرند.

 

به هر حال تکبر یا حسادت به برخی اجازه نمیدهد حقیقت را بپذیرند. گاهی هم که مجبورند، سعی میکنند دستکم لوازم آن حقیقت را نپذیرند. برای همین وقتی نمیتوانند با امام حسین(ع) مخالفت کنند، احترام دوستان و پیروانش را میشکنند. اینجا سرّ ذکر "إنّی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم" روشن میشود.7

پیامبر گرامی اسلام، سپاه اسامه را تشکیل داد. در آن هنگام ظاهراً اُسامه نوزدهساله بوده اما شخص او مهم نبود. پیامبر(ص) میخواست با این کار مردم را امتحان کند که آیا فرمان فرماندهی منصوب ایشان را هم محترم میدانند؟ اگرنه، اُسامه نه امام است و نه شخصیت آنچنان برجسته ای دارد. شاید پیامبر(ص) این کار را کرد تا ولایتگریزی پنهان در جامعه، نمایان شود. نپذیرفتن فرمان اسامه، نشانه ی ولایتگریزی پنهان و نپذیرفتن نظام تسخیری به صورت کامل است. از این رو پیامبر اکرم با آن همه مهربانی، کسانی که از جیش اسامه تمرّد کردند را نفرین فرمودند.8

 

ألحمدلله جامعه ی ما از ولایتپذیری بالایی برخوردار است؛ و این علامت درایت و سلامت روحی بسیاری از افراد این جامعه است. چون ولایت پذیری نیاز به هوشمندی و هوای نفس ستیزی دارد. از این جهت در طول تاریخ مانند ملت ما نیامده است. واقعاً عجیب است که بسیاری از اتفاقات ناگوار در کشور ما رخ داده که میتوانست هر ملتی را از پا دربیاورد اما در این کشور آب از آب تکان نخورده؛ تازه میبینیم- با رعایت برخی نسبتها- ولایتپذیری مردم در زمان رهبری آیتالله خامنه ای از دوران حضرت امام رضوانالله تعالی علیه بیشتر هم شده است. ممکن است بعضیها گمان کنند میخواهیم ایشان را با امام مقایسه کنیم؛ اما اصلاً بحث مقایسه ی دو شخصیت نیست؛ مقایسه ی دو موقعیت است. ما در مقام آن نیستیم که مقام معنوی انسانها را تشخیص دهیم. اینکه حضرت امام از لحاظ معنوی یا علمی بالاتر است یا نه، موضوع و مسئله ی ما نیست. مسئله اینجاست که بعضیها همینگونه مقایسه ها را دستاویز ولایتگریزی پنهان قرار میدهند.

 

به نظر بنده، کسانی که رهبری و ولایت امام را پذیرفتند، نسبت به این زمان خیلی هنر نکرده بودند. در شرایط و جوّ اول انقلاب و جنگ، کسی نمیتوانست رهبری امام را نپذیرد. گرچه آن زمان هم مخالفتهای صریحی از سوی برخی نخبگان مانند ملی مذهبی ها دیده میشد. اما امروز که سالها از آن فضای پرشور میگذرد و علیه رهبری آیتالله خامنه ای نیز صریحاً تبلیغات منفی فراوانی- به ویژه از خارج از کشور- انجام گرفته، ولایتمداری مردم ما برای خیلیها که خاصیت ایمان و قواعد رشد معنوی را نمیشناسند، شگفت انگیز شده است.

اول انقلاب بعضیها دنبال امام راه افتاده بودند، چون ایشان "استبدادستیز" بود؛ برخی هم به جهت "استکبارستیزی" امام همراهی و تبعیت میکردند. کسانی هم بودند که چون امام فرموده بودند آب و برق را مجانی میکنیم، همراه شده بودند اما بعد که دیدند به واسطه ی آن همه مضیقه ها و تحمیل جنگ، آب و برق رایگان نشد و یا انقلابی بودن و پذیرش ولایت، عوارضی دارد که نمیتوانند تحمل کنند، کمک راه خود را جدا کردند.

اتفاقاً وقتی جوّ جامعه چندان همراه نباشد، ولایتپذیری حقیقی خودش را بهتر نشان میدهد. همه ی ما باید دائماً امتحان پس بدهیم. پای رکاب حضرت امام، ناخالصیهایی بود که پس از رحلت ایشان، نمونه هایی از ریزشها را پدید آورد. معلوم شد بعضیها آب پیدا نمیکردند، اگرنه شناگر ماهری بودند! همچنانکه پای رکاب اولیاء خدا هم همینگونه اتفاقات رخ میداد.

 


  
  
<      1   2   3   4      >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ سلام به همه ی دوستان عید رو به همه تبریک میگم ...
+ سلام دوستان من یه سوال داشتم؛ من یه صفحه ی اختصاصی تو وبلاگم ساختم اما نمیدونم چه طوری مطلب در اون صفحه ارسال کنم ؟! اگه میشه راهنمایی کنید ممنون ....
+ دوستان به زودی مطالبی رو در وبلاگم قرار میدم که اگه بخونیدشون قلبتون آتیش میگیره؛ بیاید و نظر بدید ممنون ....
+ کسی تو پیام رسان نیست جواب ما رو بده
+ بعد از مدتها قصد دارم وبلاگم رو به روز کنم با مطالبی انتقادی دعوت میکنم دوستان بعد از قرار دادن مطالب به وبلاگم بیان و نظر بدن ممنون ....
+ سلام به بچه های گل و گلاب
+ کسی نیست جواب ما رو بده ؟!
+ دوستان یه سوال: من یک آهنگی رو آپلود کردم و میخوام اون رو در وبلاگم قرار بدم تا پخش بشه باید چه کار کنم ؟!
+ یعنی کسی نیست جواب سلام ما رو بده؛ نه ؟!
+ سلام به همه ی دوستان؛ یه دو سه ماهی میشد که نیومده بودم؛ چه خبرا؟! همه که ایشالله خوبن دیگه ...