محفوظ داشتن از آتش جهنم
از امام صادق (ع) نقل شده : هر مسلمانی که سوره مبارک نصر را در نافله یا فریضه بخواند خداوند او را از گرمی آتش محفوظ نگه میدارد.
برابری با زیارت حج واجب و عمره
امام صادق (ع) فرمود : هر که این سوره را در تمام شبهای ماه رمضان در نماز واجب یا مستحب تلاوت نماید همانند کسی است که در مکه روزه گرفته و به اذن خداوند ثواب کسی را دارد که حج واجب و عمره نموده است.
1.جمع شدن خیر در دنیا و آخرت
امام صادق (ع) فرمود : هر که به خداوند در روز قیامت ایمان دارد سوره ی توحید را بعد از هر فریضه ترک نکند چون هر که بخواند این سوره را بعد از فریضه ، خداوند سبحان خیر در دنیا و آخرت برای او جمع می کند و او و پدر و مادرش را می آمرزد.
2.شهید شدن در راه خدا
امام صادق (ع) فرمود : هر که سوره ی توحید را در نماز فریضه بخواند خدا او و پدر و مادرش را بیامرزد و اگر شقی باشد نام او را از دیوان اشقیاء محو و در دیوان شعرا بنویسد و او را در دنیا سعادتمند بدارد و شهید بمیراند و شهید مبعوث کند.
محفوظ ماندن از جنیان و وسوسه
امام صادق فرمود : هر که این سوره را در شب در خانه اش تلاوت نماید از گزند جنیان و وسوسه در امان می ماند و هر که این سوره را بنویسد و بر کودکان بیاویزد به اذن خداوند متعال از گزند جنیان محفوظ خواهد ماند.
تاکنون، عموماً دو پیشنهاد برای رفع مشکل حجاب داده شده: یکی برخورد امنیتی، دیگری دادن مُدهای ایرانی. از نقد اولی که بگذریم، در این مجال می خواهم پیشنهاد دوم را که این روزها خیلی هم مُد شده و خیلی ها پنداشته اند که راه حل این است، نقد کنم. کسانی که پیشنهاد می دهند ما مُدهای ایرانی بیرون بدهیم، اصولاً مُعضل را نشناخته اند. آیا مُعضل بدحجابی، این است که افراد، لباس های غربی می پوشند؟ یا حتی این است که لباس های تنگ و چسبان یا کوتاه می پوشند؟ چرا هیچ گاه از خودمان نمی پرسیم که «چرا دختران و زنان لباس های اینگونه می پوشند؟»؟ البته نه اینکه نپرسیم، بلکه جوابهایی عجیب به آنها می دهیم. مثلاً می گوییم: «خب حجاب سخت است؛ عده ای نمی خواهند در این حد دیندار باشند» این پاسخ، در اصل مبنای برخورد امنیتی است؛ یعنی این تصور که فرد می داند این کار بد است، ولی می خواهد بدی کند، پس مُجرم است. مُجرم نه به معنای دُزد و کلاهبردار، این معنای مجرم در مقابلِ معنای «بیمار» و یا «جاهل» است؛ یعنی کسی که یا می داند و نمی تواند، یا اصلاً نمی داند. مُجرم یعنی می داند و نمی خواهد. شاید مهمترین بحثی که در مقوله ی معضل حجاب باید حل شود، و هنوز هم به هیچ عنوان کوچکترین توافقی بر سر آن نیست، بلکه روی آن اصلاً بصورت اصولی فکر هم نمی شود، این است که بدحجاب، آیا بیمار است؟ جاهل است؟ یا مُجرم است؟
بگذارید مسأله را کمی بازتر کنم. کسی که معتقد است بدحجاب جاهل است، تصور می کند او یا «نشنیده» بدحجابی بد است، یا به او القا کرده اند که مثلاً حجاب، وسیله ریا است و آن را برایش «ضد ارزش» جلوه داده اند. طبیعتاً راه حل را هم در این می داند که به او بگوییم و خلاصه با بحث و استدلال حالی اش کنیم که بدحجابی بد است. بدون اینکه به این بپردازیم که مبانی این تلقی چیست و چه نقدهایی بر آن وارد است، تنها یک سوال از معتقدین به این نظر می کنیم: 12 سال در مدرسه و 4 سال هم در دانشگاه، مغز فرد در اختیار شماست تا با قوی ترین استدلال ها، او را قانع کنید. قطعاً تلاش خود را هم نموده اید. پس چرا مسأله حل نشده؟ آیا اصولاً «دلیل کاملاً قانع کننده ای» برای حجاب وجود دارد؟ آیا واقعاً، فرآیند «قانع شدن» با استدلال صورت می گیرد؟ آیا انسان ها، همواره هرکاری انجام می دهند، فکر می کنند که کار درستی است؟ یا وقتی کار بد انجام می دهند، می دانند که این کارشان بد است؟
موضع دوم این است که بدحجابی یک بیماری است؛ بیماری یعنی یک ناهنجاری رفتاری که از یک ناهنجاری روحی یا جسمی نشأت گرفته. بعبارت دیگر، ریشه مسأله را باید در حوزه گرایشات و تمایلات انسان جستجو کرد و از همانجا هم آن را اصلاح کرد. طبق این نگاه، فرد به دلیل محیطی که در آن قرار داشته، برای او ارزش هایی شکل گرفته که برآیندش اینگونه رفتار کردن شده. همه ی انسان ها واجد گرایشات خوب و گرایشات بد هستند. انسان در عین اینکه گرایش به پرستش، گرایش به حیا، گرایش به محبت به دیگران، گرایش به زیبایی و... غیره دارد، گرایش به طغیان، گرایش به تبرج و خودنمایی، گرایش به آزار دیگران و حتی گرایش به برخی زشتی های بصری هم دارد (جریانات شیطان پرستی). حال در اثر اولاً محیط و ثانیاً انتخاب هایش در عمل به گرایشات مختلف، شدت گرایشاتش بالا و پایین می شود، حب و بُغضش شدت و ضعف می یابد. موضعی که بدحجاب را بیمار می انگارد، معتقد است که وی در اثر محیط و انتخاب های قبلی اش در بها دادن به گرایش به تبرج و خودنمایی (که در همه ی انسانها موجود است) و مهجور ماندن و شکفته نشدن گرایشش به حیا، اصولاً مانعی از درون بر علیه بدحجابی اش نمی یابد؛ بلکه تمام وجودش این وضعیت را می خواهد و به عبارتی، چون حس حیا در او کُشته شده، اصولاً کارش را بد نمی داند. این نظریه، مُنکر فطرت انسان نیست، اما همانطور که اگر مثلاً انسان مدتی از پایش کار نکشد، پایش تنبل می شود، اگر مدتی یک گرایش فطری اش را مهجور بگذارد، آن گرایش ضعیف می شود. لذا راه حل در بیدار کردن گرایش به عفاف و تقویت آن است. البته یکی از راه های تقویت یک گرایش، تقویت گرایش های هم جنس آن است؛ مثلاً در این مورد می توان از تقویت گرایش به خداپرستی هم استفاده کرد. یکی دیگر از راه ها، یافتن و قرار دادن گرایشی جایگزین است. راه دیگر هدایت همین گرایش به سمت اهداف والاتر است؛ مثلاً فرد را به این سمت هدایت کنیم که به جای آنکه دنبال جلب توجه مردم باشد و آدم خاصی بین مردم عادی باشد، آدم خاصی برای امام زمان باشد، فردی باشد که حضرت برای انجام کارهای خاص، روی او حساب ویژه باز می کنند، توجهشان به او غیر از دیگران است و... می بینید که کار، یک کار کاملاً روانشناختی و تربیتی و مؤکداً «تخصصی» است.
اما رویکرد جُرم محور، مبنایش بر این است که فرد بدحجاب، اساساً هم می داند بدحجابی بد است، هم گرایشش به عفت هنوز زنده است و او دارد مستقیماً بر علیه این گرایش نورانی اش عمل می کند. هر چند او بهانه بیاورد، ولی خودش خوب می داند که دارد اشتباه می کند؛ چراکه از نظر این گروه، فطرت انسان هیچ گاه تا جایی دچار غبار و آلودگی نمی شود که حق را از باطل تشخیص ندهد که اگر اینطور بود، دیگر مؤاخده ی فرد معنایی نداشت. لذا بدحجاب، با آگاهی نسبت به بد بودن کارش و اختیار کامل بر انجام آن پا می فشارد و از این حیث، مانند فردی است که دروغ می گوید یا تهمت می زند یا حتی دزدی می کند. (این افراد می دانند که کارشان بد است، ولی با این حال آن کارها را اختیار می کنند و از این حیث است که هنجارشکن و لایق مجازات اند)
حال کسانی که برای حل مشکل، پیشنهاد لباس ملی می دهند، بنابر هر سه دیدگاه، اشتباه می کنند؛ چراکه علت و گرایشی که منجر به بدحجابی می شود، تبرُّج و خودنمایی است؛ حال اگر لباس ملی شما، میزان جلب توجهش کمتر از لباس غربی باشد، بعبارتی میزان ارضاء گرایش تبرّج توسط آن کمتر از مدل غربی باشد، واضح است که فرد دنبال آن چیزی می رود که گرایشش را بیشتر تأمین کند. اگر هم میزان جلب توجهش بیشتر باشد که تنها مسأله را حادتر کرده اید و روی دست غرب زده اید!
اینها تنها اشاره ای خیلی خیلی موجز و فشرده به مباحث نظری ای بود که قبل از هرگونه اقدام عملی یا پیشنهاد، می بایست حل شود. و الا...