تاکنون، عموماً دو پیشنهاد برای رفع مشکل حجاب داده شده: یکی برخورد امنیتی، دیگری دادن مُدهای ایرانی. از نقد اولی که بگذریم، در این مجال می خواهم پیشنهاد دوم را که این روزها خیلی هم مُد شده و خیلی ها پنداشته اند که راه حل این است، نقد کنم. کسانی که پیشنهاد می دهند ما مُدهای ایرانی بیرون بدهیم، اصولاً مُعضل را نشناخته اند. آیا مُعضل بدحجابی، این است که افراد، لباس های غربی می پوشند؟ یا حتی این است که لباس های تنگ و چسبان یا کوتاه می پوشند؟ چرا هیچ گاه از خودمان نمی پرسیم که «چرا دختران و زنان لباس های اینگونه می پوشند؟»؟ البته نه اینکه نپرسیم، بلکه جوابهایی عجیب به آنها می دهیم. مثلاً می گوییم: «خب حجاب سخت است؛ عده ای نمی خواهند در این حد دیندار باشند» این پاسخ، در اصل مبنای برخورد امنیتی است؛ یعنی این تصور که فرد می داند این کار بد است، ولی می خواهد بدی کند، پس مُجرم است. مُجرم نه به معنای دُزد و کلاهبردار، این معنای مجرم در مقابلِ معنای «بیمار» و یا «جاهل» است؛ یعنی کسی که یا می داند و نمی تواند، یا اصلاً نمی داند. مُجرم یعنی می داند و نمی خواهد. شاید مهمترین بحثی که در مقوله ی معضل حجاب باید حل شود، و هنوز هم به هیچ عنوان کوچکترین توافقی بر سر آن نیست، بلکه روی آن اصلاً بصورت اصولی فکر هم نمی شود، این است که بدحجاب، آیا بیمار است؟ جاهل است؟ یا مُجرم است؟
بگذارید مسأله را کمی بازتر کنم. کسی که معتقد است بدحجاب جاهل است، تصور می کند او یا «نشنیده» بدحجابی بد است، یا به او القا کرده اند که مثلاً حجاب، وسیله ریا است و آن را برایش «ضد ارزش» جلوه داده اند. طبیعتاً راه حل را هم در این می داند که به او بگوییم و خلاصه با بحث و استدلال حالی اش کنیم که بدحجابی بد است. بدون اینکه به این بپردازیم که مبانی این تلقی چیست و چه نقدهایی بر آن وارد است، تنها یک سوال از معتقدین به این نظر می کنیم: 12 سال در مدرسه و 4 سال هم در دانشگاه، مغز فرد در اختیار شماست تا با قوی ترین استدلال ها، او را قانع کنید. قطعاً تلاش خود را هم نموده اید. پس چرا مسأله حل نشده؟ آیا اصولاً «دلیل کاملاً قانع کننده ای» برای حجاب وجود دارد؟ آیا واقعاً، فرآیند «قانع شدن» با استدلال صورت می گیرد؟ آیا انسان ها، همواره هرکاری انجام می دهند، فکر می کنند که کار درستی است؟ یا وقتی کار بد انجام می دهند، می دانند که این کارشان بد است؟
موضع دوم این است که بدحجابی یک بیماری است؛ بیماری یعنی یک ناهنجاری رفتاری که از یک ناهنجاری روحی یا جسمی نشأت گرفته. بعبارت دیگر، ریشه مسأله را باید در حوزه گرایشات و تمایلات انسان جستجو کرد و از همانجا هم آن را اصلاح کرد. طبق این نگاه، فرد به دلیل محیطی که در آن قرار داشته، برای او ارزش هایی شکل گرفته که برآیندش اینگونه رفتار کردن شده. همه ی انسان ها واجد گرایشات خوب و گرایشات بد هستند. انسان در عین اینکه گرایش به پرستش، گرایش به حیا، گرایش به محبت به دیگران، گرایش به زیبایی و... غیره دارد، گرایش به طغیان، گرایش به تبرج و خودنمایی، گرایش به آزار دیگران و حتی گرایش به برخی زشتی های بصری هم دارد (جریانات شیطان پرستی). حال در اثر اولاً محیط و ثانیاً انتخاب هایش در عمل به گرایشات مختلف، شدت گرایشاتش بالا و پایین می شود، حب و بُغضش شدت و ضعف می یابد. موضعی که بدحجاب را بیمار می انگارد، معتقد است که وی در اثر محیط و انتخاب های قبلی اش در بها دادن به گرایش به تبرج و خودنمایی (که در همه ی انسانها موجود است) و مهجور ماندن و شکفته نشدن گرایشش به حیا، اصولاً مانعی از درون بر علیه بدحجابی اش نمی یابد؛ بلکه تمام وجودش این وضعیت را می خواهد و به عبارتی، چون حس حیا در او کُشته شده، اصولاً کارش را بد نمی داند. این نظریه، مُنکر فطرت انسان نیست، اما همانطور که اگر مثلاً انسان مدتی از پایش کار نکشد، پایش تنبل می شود، اگر مدتی یک گرایش فطری اش را مهجور بگذارد، آن گرایش ضعیف می شود. لذا راه حل در بیدار کردن گرایش به عفاف و تقویت آن است. البته یکی از راه های تقویت یک گرایش، تقویت گرایش های هم جنس آن است؛ مثلاً در این مورد می توان از تقویت گرایش به خداپرستی هم استفاده کرد. یکی دیگر از راه ها، یافتن و قرار دادن گرایشی جایگزین است. راه دیگر هدایت همین گرایش به سمت اهداف والاتر است؛ مثلاً فرد را به این سمت هدایت کنیم که به جای آنکه دنبال جلب توجه مردم باشد و آدم خاصی بین مردم عادی باشد، آدم خاصی برای امام زمان باشد، فردی باشد که حضرت برای انجام کارهای خاص، روی او حساب ویژه باز می کنند، توجهشان به او غیر از دیگران است و... می بینید که کار، یک کار کاملاً روانشناختی و تربیتی و مؤکداً «تخصصی» است.
اما رویکرد جُرم محور، مبنایش بر این است که فرد بدحجاب، اساساً هم می داند بدحجابی بد است، هم گرایشش به عفت هنوز زنده است و او دارد مستقیماً بر علیه این گرایش نورانی اش عمل می کند. هر چند او بهانه بیاورد، ولی خودش خوب می داند که دارد اشتباه می کند؛ چراکه از نظر این گروه، فطرت انسان هیچ گاه تا جایی دچار غبار و آلودگی نمی شود که حق را از باطل تشخیص ندهد که اگر اینطور بود، دیگر مؤاخده ی فرد معنایی نداشت. لذا بدحجاب، با آگاهی نسبت به بد بودن کارش و اختیار کامل بر انجام آن پا می فشارد و از این حیث، مانند فردی است که دروغ می گوید یا تهمت می زند یا حتی دزدی می کند. (این افراد می دانند که کارشان بد است، ولی با این حال آن کارها را اختیار می کنند و از این حیث است که هنجارشکن و لایق مجازات اند)
حال کسانی که برای حل مشکل، پیشنهاد لباس ملی می دهند، بنابر هر سه دیدگاه، اشتباه می کنند؛ چراکه علت و گرایشی که منجر به بدحجابی می شود، تبرُّج و خودنمایی است؛ حال اگر لباس ملی شما، میزان جلب توجهش کمتر از لباس غربی باشد، بعبارتی میزان ارضاء گرایش تبرّج توسط آن کمتر از مدل غربی باشد، واضح است که فرد دنبال آن چیزی می رود که گرایشش را بیشتر تأمین کند. اگر هم میزان جلب توجهش بیشتر باشد که تنها مسأله را حادتر کرده اید و روی دست غرب زده اید!
اینها تنها اشاره ای خیلی خیلی موجز و فشرده به مباحث نظری ای بود که قبل از هرگونه اقدام عملی یا پیشنهاد، می بایست حل شود. و الا...
یکی از قشنگترین آیات قران
آری اگر «قرآن» را باز کرده و تنها به ورق زدن و مطالعه ی بسیار گذرای آن بپردازیم،مشاهده می کنید که در هر چند ورقی،از این نمونه ها یافت می شود که من در این وب سایت می نویسم :
-در بنی اسرایل گوشت گاو ذبح شده را به بدن مرده ای زدند،بلافاصله زنده شد و قاتل خود را معرفی کرد(بقره 67 تا73)
-عُزَیرپیامبر(ع)صد سال پس از مرگش زنده شد،در حالی که غذای صد سا ل پیشش صحیح و سالم بود،اما الاغش متلاشی شده بود!(بقره 259)
-حضرت ذکریا(ع) در دوران کهولت سن،و سستی بدن آن هم از زنی عقیم و نازا،صاحب فرزندی به نام یحیی(ع) شد(مریم 4تا 7)
-حضرت سلیمان با هدهد و مورچه بهحث و مناظره و گفتگو میکرد!(نمل18 و 19 و27)
-آهن محکم در دست حضرت داود نرم می شد و او با دست خود زره درست میکرد(سباّ 10)
-تخت بلقیس در یک چشم بهم زدن از کشوری دور،در مقابل حضرت سلیمان حاضر شد!(نمل 40)
-«ماه»برای حضرت محمد(ص)شکافته و دو نیم شد!(قمر 1)
-حضرت ابراهیم در سنین پیری،از زنی پیر و فرتوت صاحب فرزند شد!(هود 72)
-حضرت عیسی پرنده ی گِلی را با دمیدن در آن به پرنده ی زنده ی واقعی تبدیل میکرد(آل عمران 49)
-از دل کوه سخت،شتری با بچه ی تازه متولد شده اش،برای قوم ثمود بیرون آمد!(اعراف 73)
-چاقوی حضرت ابراهیم که از تیزی وبرندگی سنگ را پاره می کرد،گلوی اسماعیل را نبرید(صافات100 تا 110)
-حضرت موسی(ع)عصایی را به سنگ زد که از آن 12 چشمه یآّ برای بنی اسرایل جوشید!(بقره 60)
حضرت سلیمان(ع) باد را تحت اختیار داشت و با آن فاصله ی شهر ها را می پیمود!(ص 36)
*گلچینی از آیه های زیبا ی قرآن برای زندگی
آیه 135 سوره آل عمران
نیکان آنها هستند که هرگاه کار ناشایست از آنها سرزند یا ظلمی به نفس خویش کنند(گناه)خدا را به یاد می آورند و از گناه خود به درگاه خود گناه و استغفار می کنند زیرا که می دانند جز خدا هیچکس نمی تواند گناه خلق را بیامرزد و آنها هستند که اصرار در کار زشت نکنند چون به زشتی معصیت آگاهند
آیه 216 سوره بقره
حکم جهاد بر شما مقرر گردید،حال آنکه بر شما ناگوار و مکروه هست،اما چه بسیار شود که شما چیزی را ناگوار و بد می دانید ولی در حقیقت به خیر و صلاح شماست(و گاهی چیزی را خوب می دانید و آن بر شما بد است) و خداوند به مصالح امور داناست و شما نادانید
آیه 108 سوره انعام
شما مومنان دشنام به آنانکه غیر خدا را می خوانند ندهید تا مبادا آنها نیز از روی دشمنی و جهالت خدا را دشنام دهند
آیه 16سوره آل عمران
اگر خدا را دوست دارید،پس مرا پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد
آیه 3 سوره طلاق
هرکس بر خدا توکل کند،خداوند او را کافی است
آیه 144 سوره آل عمران
محمد (ص) فرستاده ی خداست؛ پیش از او فرستادگان دیگری نیز بودند، آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود شما به عقب بر می گردید!؟ و هرکس به عقب باز گردد،هرگز به خدا ضرری نمی زند و خداوند به زودی سپاسگزاران را پاداش خواهد داد
آیه 114 سوره هود
ونماز را در دو طرف روز(صبح و شب) بپا دارید و نیز در ساعات تاریکی شب که البته با خوبی ها و نیکوکاری های شما بد کاریهایتان را نابود می سازید(نماز با سخن که حسنات شما،بدی ها را محو می کند)که یادآوری است برای اهل ذکر
آیه 20 سوره حدید(و مَا الحَیواةُ الدّنیا اِلّا متاعُ الغُرور)
بدانید که زندگی در دنیا چیزی جز متاع فریب و غرور نیست!
آیه 23 سوره حدید
(تقدیر حق را بدانید)تا هرگز از آنچه از دست داده اید دلتنگ نشوید و به آنچه به شما می دهدمغرور و دلشاد نگردید و خدا دوست دار هیچ متکبر خود ستایی نیست
آیه 7 سوره مجادله
هیچ رازی سه کس با هم نگویند جز آنکه خدا چهارمین آنهاست،اگر پنج کس باشند خداوند ششمین آنهاست وهمچنین بیشتر از اینها،جز آنکه هر کجا باشند او با آنهاست،سپس روز قیامت همه را به(نیک و بد)اعمالشان آگاه خواهد ساخت که خدا به کلیه امورعالم داناست
آیه 8 سوره جمعه
بگو:عاقبت مرگی که از آنها فرار می کنید شما را البته ملاقات خواهد کرد و پس از مرگ به سوی خدایی که دانای پیدا و پنهان است بازگردانیده می شوید و او شما را به آنچه می کرده اید آگاه می سازد
آیه 8 سوره آل عمران
پروردگارا دلهای ما را به باطل میل مده پس از آنکه به حق هدایت فرمودی و ما را از لطف خود رحمتی عطا فرما،که تویی بسیار بخشنده
آیه 4 سوره تغابن
او آنچه را که در آسمانها و زمین است و آنچه را که شما پنهان و آشکار کنید همه را می داند و خدا به اسرار
دلها هم داناست
آیه 1 سوره تغابن
هرچه در آسمانها و زمین است همه به تسبیح خدا مشغولند که سلطنت ملک هستی و ستایش اهل عالم برای اوست و او بر هر چیز تواناست
آیات 11 و 12 سوره حجرات
ای مردمان با ایمان هیچ گروهی از شما گروه دیگر را مسخره نکند،شاید آنها از خود اشان بهتر باشند و زنان زنان دیگر را مسخره ننمایند،شاید که مسخره شوندگان بهتر از آنان باشند و از یکدیگر عیب جویی نکنید و با لقبهای ناپسند سرزنش ننمایید و هر که توبه ننماید پس اینان ستمگرانند11 شما که ایمان دارید از بسیاری گمانها(بدبینی) بپرهیزید که بعضی گمان ها گناه است، کنجکاوی در احوال دیگران مکنید و غیبت همدیگر را نکنید،آیا دوت دارید فری از شما که گوشت مردار برادرش را بخورد؟!طوری که شما آن را بد می شمارید،از خدا بترسید که خدا توبه پذیر و مهربان است
از خداوند خواستم
از خداوند خواستم درد را از من بگیرد
خداوند گفت نه.
وظیفه ی من نیست دردت را از بین ببرم،تو خودت باید دردها را رها کنی.
از خداوند خواستم فرزند معلول مرا شفا دهد
خداوند گفت نه.
روح فرزندت سالم است،جسم هم که موقتی است.
از خداوند خواستم به من بردباری عطا کند.
خداوند گفت نه
بردباری حاصل فرعی آزمایشات سخت است،اعطایی نیست،بلکه باید آن را بدست آوری.
از خداوند خواستم به من خوشبختی بدهد
خداوند گفت نه
خوشبختی در دستان خودتان است،من به شما برکت میدهم.
از خداوند خواستم رنج را از من بگیرد.
خداوند گفت نه
رنج شمارا از جاذبه های دنیایی دور میکند؛وبه من نزدیک میکند.
از خداوند خواستم روحم را تعالی بخشد.
خداوند گفت نه
شما باید خودتان رشد کنید و من به شما شکل میبخشم تا بارورشوید.
از خداوند خواستم همه ی چیزهایی را که موجب لذت بخش بودن زندگی میشود،به من بدهد
خداوند گفت نه
به شما زندگی میدهم تا از همه چیز لذت ببرید
از خداوند خواستم به من کمک کند دیگران را همان قدر دوست داشته باشم که او مرا دوست دارد.
خداوند گفت هان.....سرانجام سر عقل آمدی.
از خداوند خواستم دوستانی بفرستد.
او شما را فرستاد
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، پروفسور «ویلیام چیتیک» در سال 1943 در شهر ملفورد در ایالت کنتیکت درکشور آمریکا زاده شد. تحصیلات دانشگاهی خود را در رشتهای هنر آغاز کرد. خلال سالهای تحصیل به ایران سفر کرد و دکترای زبان و ادبیات فارسی را در سال 1974 از دانشگاه تهران گرفت. وی پنج سال در دانشگاه صنعتی شریف به تدریس تاریخ تطبیقی ادیان اشتغال داشت. پس از بازگشت به آمریکا، به مدت سه سال به گروه ویرایش دائرةالمعارف ایرانیکا پیوست. چیتیک، از سال 1983 تاکنون به تدریس مطالعات دینی در دانشگاه استونی بروک اشتغال دارد. پژوهش در تاریخ تصوف، عمدهترین موضوع در کارهای پژوهشی اوست. کتاب «من و رومی» به زبان انگلیسی در ترجمه و توضیح کتاب مقالات شمس تبریزی که در سال 2003 منتشر شد، جایزه جهانی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در بهمن 1383 را دریافت کرد.
ترجمه انگلیسی صحیفه سجادیه همراه با ملحقات، دعاهای ایام هفته، مناجات خمسه عشر و رسالة الحقوق امام سجاد(ع) از آثار ارزشمند چیتیک است که نقشی به سزا در معرفی صحیفه در سطح جهانی داشته است. چیتیک بر این ترجمه، مقدمهای نسبتا مبسوط نگاشته، و درباره امام سجاد(ع) صحیفه و نسخههای خطی و شروح آن، دعا در اسلام، توحید، درخواست از خدا، اسماء الحسنی، شکر نعمتها و مطالبی از این دست، سخن گفته است. این ترجمه، ابتدا توسط بنیاد محمدی در انگلستان و سپس انتشارات انصاریان قم ( بهطور افست) منتشر شد.
اهمیت این گفتار، در آن است که دیدگاهی برون دینی درباره صحیفه را نشان میدهد. به دلیل طولانی بودن اصل مقاله، تنها بخشهایی از آن را که در مورد صحیفه بود، برگیزیدم، که علامت {...} به این اقتباس و انتخاب، اشاره کرد.
{...} عنوان صحیفه سجادیه به معنی کتاب سجاد است. سجاد یکی از القاب زین العابدین است، به معنی کسی که بهط ور دائم در نماز و دعا به سجده میرود. این کتاب اغلب با عنوان صحیفه کامله سجادیه ـ کتاب کامل سجاد نیز نامیده میشود. و نقل از سعید علی خان شیرازی، مفسر صحیفه سجادیه، واژه کامله نشان دهنده کمال سبک و مضمون این کتاب است. برخی منابع دیگر، دلیل افزوده شدن این صفت را متمایز ساختن این اثر از کتاب دیگری میدانند که نسخه ناقص صحیفه محسوب شده و در میان زیدیها رایج و شناخته شده است. اما با توجه به شیوه استفاده از این واژه در مقدمه اثر، چنین احتمالی کمرنگ تر میشود (بند 20) صحیفه با عناوین احترام آمیز دیگری چون خواهر قرآن، انجیل اهل بیت، و مزامیر آل محمد نیز خوانده میشود.
* طبق روایات و احادیث شیعه، زینالعابدین مناجاتهای خود راجمعآوری کرده و به فرزندان خود به خصوص محمد باقر و زید آموخت
طبق روایات و احادیث شیعه، زینالعابدین مناجاتهای خود راجمعآوری کرده و به فرزندان خود به خصوص محمد باقر و زید آموخت. پس از مدتی این کتاب به طور گستردهای در میان مذاهب مختلف شیعه رواج پیدا کرد. صاحب نظران علم حدیث متن این کتاب را متواتر می دانند. به عبارت دیگر، متن این کتاب از همان ابتدا مورد شناخت عموم بوده و به اشکال و طرق مختلف دست به دست شده و انتقال یافته است ولی اصالت و صحت این اثر هرگز زیر سوال نرفته است.
اما به هر حال، ترتیب و نحوه قرارگیری مناجاتها به شکلی است که به ما اجازه میدهد با اطمینان کامل، خط تمایزی میان پنجاه و چهار مناجات تشکیل دهنده پیکره اصلی کتاب، مناجاتهای اضافه تشکیل دهنده ضمایم پانزده گانه ( از جمله ادعیه روزهای هفته) و پانزده مناجات یا دعاهای زیر لب قائل شویم. تازگی و طراوت و وحدت مضمون و سبکی را که به طور غیرقابل انکاری در پنجاه و چهار مناجات اصلی وجود دارد در بخشهای افزوده شده دیگر به خصوص مناجاتها نمیتانیم ببینیم، چرا که هنرمندی و نظم و ترتیب آگاهانه این مناجاتها به نحوی است که وجود ویراستاری را در این میان به ذهن میآورد. گفته میشود که ضمایم توسط شمسالدین محمد بن مکی، معروف به شهید اول ـ نگارنده شهیر کتاب اللمعة الدمشقیه در علم حقوق که در سال 1384ق /786 م در حلب کشته شد جمعآوری و به کتاب افزوده شده است. پانزده مناجاتی که در چندین ویراست جدیدصحیفه افزوده شدهاند.
نیز به نظر میرسد که توسط علامه محمد باقر مجلسی نویسنده مجموعه ماندگار و جاویدان حدیث شیعه، بحارالانوار، به صحیفه اضافه شده باشند.
علاوه بر مناجاتهای اصلی صحیفه، مناجاتهای بسیار دیگری نیز از امام زینالعابدین وجود دارند که توسط محققین مختلف به همراه مناجاتهای اصلی در مجموعههایی به عناوین صحیفه دوم، صحیفه سوم و به همین ترتیب جمعاوری شدهاند. صحیفه دوم که از نظر حجم مطالب تقریبا به اندازه صحیفه اصلی است با عنوان خواهر صحیفه توسط محمد بن الحسن الحرالعاملی نویسنده کتاب معروف وسائل الشیعه در سال 1643 / 1053، جمعآوری گردید. صحیفه سوم نیز توسط نگارنده کتاب ریاض العلماء میرزا عبدالله پسر میرزا عیسی تبریزی معروف به افندی و شاگرد علامه مجلسی، تدوین شد. طولانیترین نسخه به چاپ رسیده از صحیفه، کتاب الصحیفه السجادیه الخامسه (پنجمین صحیفه سجادیه) میباشد که توسط محسن الامین، نویسنده معروف و معاصر کتاب عیان الشیعه، گردآوری شده است. این نسخه از صحیفه شامل تمام مناجاتهای موجود در صحیفههای پیشین میباشد که از این میان 130 مناجات مربوط به صحیفههای اول و دوم بوده و 52 مناجات نیز به آنها افزوده شده است. کنستانس پدویک در مطالعات دلسوزانه خود در مورد کتتب ادعیه اسلامی و عبادات مسلمانان از نسخه کامل و نهایی صحیفه پنجم که بیش از ششصد صفحه دارد استفاده کرد.
هر گونه تلاش جدی برای به دست آوردن دلایل تاریخی بر صحت هر کدام از مناجاتها و ادعیه موجود در تمام ویراستهای صحیفه که مبتنی بر بررسیهای انتقادی جدید نیز باید باشد، وظیفهای دشوار است که در آن مسائل مهم و عمدهای نیز باید مورد توجه قرار گیرد. نتیجه چنین بررسیای البته اگر کسی بتواند با مطالعه سایر متون قدیمی تصمیمگیری و قضاوت کند احتمالا چنین است که،پس از سالها تلاش سخت و طاقتفرسا تنها یک دسته فرضیه در اختیار داریم که با درجات گوناگونی مورد شک و تردید قرار دارند. این موضوع میتواند برای محققین غربی و مسلمانان امروزی، که هر دو گروه به هر صورت هیچگونه دخالت و ارتباط مشخصی با مضامین و آموزههای صحیفه ندارند، جالب توجه باشد. اما شیوه بیشتر مسلمانان بر این است که به مضمون و محتوای متونی که به صورت احادیث و روایات باشند توجه میکنند و چندان توجهی به اینکه براساس حقایق تاریخی چه کسی واقعا آن متن را نوشته، از خود نشان نمیدهند. در این رابطه میتواند به جمله معروف [امام] علی اشاره کرد که: به آنچه گفته شده است توجه کن و نه به اینکه چه کسی آن را گفته است، زیرا تنها حقیقت بودن یا نبودن کلمات است که واقعا اهمیت دارد. با عنایت بر این نظراگر نویسنده صحیفه کامله، امام سجاد نبوده باشد، نویسنده آن در هر صورت یک مقام و مرجع معنوی است و یا جایگاهی در این سطح دارد. با توجه به تمام این مطالب، دوباره به نقطه آغازین باز میگردیم که: با اثری روبرو هستیم که والاترین الهامات را به روح و جان مسلمانان عرضه میکند.
* متن اصلی صحیفه که قرنها احادیث و روایات شیعه آن را منتسب به زینالعابدین میدانند، در اختیار ماست
اما به هر صورت میتوانیم از این نکته خرسند باشیم که متن اصلی صحیفه که قرنها احادیث و روایات شیعه آن را منتسب به زینالعابدین میدانند، در اختیار ماست. یعنی دیگر، در پنجاه و چهار دعای صحیفه، زینالعابدین را در برابر داریم که بیش از هزار سال است در میان شیعیان شناخته شده است و به شکلگیری وضعیت ویژه مذهب شیعه تا به امروز کمک شایانی کرده است. شاید محققین سرانجام به این نتیجه برسند که زینالعابدین حقایق تاریخی با زینالعابدین احادیث و روایات متفاوت است، اما این نتیجهگیری نیز در حد یک نظریه باقی خواهد ماند، چرا که آزمایش مجدد واقعیتهای تاریخی غیرممکن است و همچنین این واقعیتها به اندازه ادبیات نمیتوانند مورد تفسیر قرار بگیرند. پذیرش یا عدم پذیرش صحیفه سجادیه به عنوان یک اثر کاملا اصیل توسط مورخین، تغییری در تأثیر حقیقی و غیرقابل انکار زینالعابدین و صحیفه براسلام در طول قرون متمادی نخواهد داشت و تصور نیز نمیشود که بتواند تغییری در تداوم تاثیر آن بر مسلمانانی که اکنون این اثر را میخوانند ایجاد کند. زینالعابدین واقعی آن کسی که در پس واژه های این کتاب قرار دارد.
*نقش دعا و مناجات
{...} اگر چه بسیاری از دعاهایی که از پیامبر و امامان به ما رسیدهاند به طور یقین اظهارات قلبی خودجوش آنها بوده اند، اما سایر دعاها باید با هدف بازگویی در شرایط مختلف یا انتقال به مومنین و دینداران نگاشته شده باشند. بیشتر دعاهای پیامبر کوتاه هستند و میتوانند فیالمجلس نقل شوند اما برخی از دعاهایی که از امامان رسیدهاند مانند دعای امام زینالعابدین برای روز عرفه طولانی بوده و دارای سبک نگارشی بسیار فاخر و پرطمطراقی میباشند. حتی اگر این دعاها در ابتدا به صورت خودجوش و خودانگیخته بوده باشند، این حقیقت که آنها به عنوان دعاهایی برای شرایط به خصوص به وجود آمدند نشان دهنده این مطلب است که آنها دست به دست امامان و پیروان آنها رسیدهاند تا در شرایط مشابه شرایط زمان ادای آنها دوباره تکرار شوند.
* دعا بیان صمیمی و دوستانه «توحید» یا «اذعان به یگانگی خداوند» بود
دانستن شرایطی که در آنها دعاها به وجود آمدهاند به طور طبیعی غیرممکن است، اما ما به میزان بسیار زیادی در مورد فضای عمومی دوران ابتدایی اسلام اطاعت داریم که میتواند به نشان دادن نقش دعا در جامعه آن زمان کمک کند. بسیاری از مسلمانان، که بدون شک بسیار بیشتر از مسلمانان امروزی بودهاند، مقدار بسیار زیادی از زندگی کاری خود را وقف نقل قرآن، یادآوری خداوند، و دعا کردن کردند. حتی آنان که مکه و مدینه را به قصد شرکت در جنگهایی به منظور توسعه اسلام و یا شرکت در اداره امپراتوری جدید ترک کردند لزوما از اعمال معنوی چشمپوشی نکردند. و برای آنها که خود را وقف عبادت کردند، دعا به منزله گوشت و خون تخیل آنها بود. دعا ابزاری بود که مردم میتوانستند توسط آن به پروردگار خود بیاندیشند و فکر و یاد او را در تمام فعالیتهای روزانه خود حاضر نگاه دارند. دعا بیان صمیمی و دوستانه «توحید» یا «اذعان به یگانگی خداوند» بود که به احساسات، عواطف، افکار و ادارکات آنها شکل داد.
در اسلام دعا به عنوان یکی از نخستین چارچوبهایی در نظر گرفته میشود که در آن روح میتواند مطابق با خواست الهی شکل بگیرد و از طریق این چارچوب تمام افکار و مفاهیمی که بر نفس بنیان نهاده شدهاند به دور ریخته شوند. تأکید فوقالعاده که در صحیفه بر انجام خواست خدا شده است- همانطور که مسیحیان دعا میکنند «خواست تو انجام میشود»- محوریتی را برای پروردگار ترسیم میکند که تمام خودخواهیهای شخصی و خواهشهای فردی که به هر شکل با خواست الهی - خواستی که از سوی شریعت و سنت به آن شکل ملموس و عینی داده شده است- مغایرت دارد را انکار میکند. برای مسلمانان آن زمان نیز همانند مسلمانان امروزی اطلاعت پروردگار وابسته به تقلید از آنهایی است که پیشتر از این با لطف و راهنمایی پروردگار شکل گرفتهاند.
مجموعه این افراد با پیامبر آغاز شده و با اصحاب بزرگ ایشان ادامه مییابد. برای شیعیان سخنان و کردارهای امامان چند نقش اساسی را در این زمینه بازی میکند که گاهی به نظر میرسد - دست کم برای غیر شیعیان سنت پیامبر را به پشت صحنه میراند.
یاران ائمه به طور دائم به آنها مراجعه کرده و از آنها راهنمایی میخواستند، در حالیکه امامان خود پیرو شیعه پیامبر بودند که ساعتهای متمادی را در روز و شب به نماز، ذکر، و دعا میپرداختند. اگر چه بیشتر این زندگی مذهبی و عبادی حالتی شخصی و درونگرایانه داشت، اما امامان وظیفه داشتند جامعه را رهبری کرده و زندگی مذهبی مردم را غنی سازند.
همانطور که امام زینالعابدین در «رساله حقوق»، تأکید میکند، بر هر صاحب علمی است که آن را به دیگران انتقال دهد و امامان نیز از سوی هم عصران خویش، چه شیعه و چه سنی، به عنوان صاحبنظران و مراجع بزرگ اسلام شناخته شده بودند. بنابراین طبیعی بوده که امامان دعاهایی را بنگارند که در آنها علم ایشان در مورد ارتباط انسانها با خداوند با استفاده از شخصیترین اصطلاحات بیان شده باشد و قابلیت انتقال یافتن به دیگران و تبدیل شدن به یک دارایی مشترک را نیز داشته باشند. اگر نخواهیم بگوییم بیشتر دعاهای صحیفه از این نوع هستند، بسیاری از آن این خاصیت را دارا هستند. تعدادی کمی از دعاهای صحیفه مانند: «دعای آن حضرت در عید فطر» (شماره 46) و «دعای آن حضرت در عید قربان» (شماه 48) نیز به نظر میرسند برای مناسبتهای عمومی گفته شده باشند.
یکی از دعاها نیز دارای نشانههایی داخلی است که نشان میدهد امام، یاران خویش و سایر مردم را در ذهن داشته و نه خود را: در دعا برای والدین (شماره 24) او به گونهای صحبت میکند که گویی والدینش زندهاند،در حالیکه چنین چیزی ممکن نبوده است مگر در صورتی که تصور کنیم که ایشان این دعا را پیش از واقعه کربلا نگاشته باشند. (...)
از آغاز اسلام، دعا یکی از عوامل پایهای و اساسی بوده است که مسلمانان از آن طریق، آگاهی از اندازههای درست و صحیح را به واقعیت رساندهاند و خود را برای دیدن پروردگار به عنوان منبع و منشاء تمام خوبیها آموزش دادهاند.
دعا در عالیترین نمونههای آن، همانطور که در صحیفه میتوانیم ببینیم، تمرین مداوم بینشی است که بر اساس آن، هر آنچه به خدا تعلق دارد به خدا و هر آنچه به انسان تعلق دارد به انسان مرتبط و منتسب میشود. به محض اینکه چنین بینش و بصیرتی به انسان دست میدهد، او با گناهکاری و نقص خود تنها میماند. پس تنها کاری که میتواند انجام دهد خوار و ذلیل ساختن خود در برابر پروردگارش است تا از او طلب رحمت و بخشش کند.
آنها که با نوشتههایی مراجع و صاحبنظران مذهبی اخیر آشنا هستند ممکن است با آن بعد از دعا که اکنون مطرح شد مخالف باشند و بگویند که این تنها نیمی از معنویت اسلام است و تکامل دینی و مذهبی که دوستان خدا (اولیاء) با دنبال کردن جاده معنویت بدان دست مییابند را نادیده گرفته است. بله، از یک سو، انسان بنده خاضع و فقیر پروردگار یکستاست که هیچ چیزی از خود ندارد. اما آیا او- دست کم به صورت پیامبر و ولی خدا- نماینده خداوند (خلیفه) و تصویر او (صورت) نیست؟در واقع، جنبه دوم در جنبه اول نهفته است، چرا که هر چه فرد، خصوصیات مثبت را از بنده انکار کند بیشتر به این نکته تأکید کرده است که او به پروردگار تعلق دارد. با رد این نکته که انسان از خود، خیر و خوبی دارد، بر این مطلب صحه میگذاریم که هر چیز مثبت و خوبی که در او وجود دارد تنها متعلق به خداوند است. تا هر جا که بنده خود را غرق در هیچی خود بداند، کمال پروردگار یکتا را نشان داده است. این نقطه نظر در این حدیث قدسی معروف به طور نسبتا صریحی بیان شده است:
«بندهام با انجام اعمال مستحبی (مانند دعا) به من نزدیکتر میشود، تا او را دوست بدارم، و هنگامی که او را دوست بدارم هر آنچه میشنود از طریق من میشنود، هر آنچه میبیند از طریق من میبیند، من دستی هستم که با آن میگبرد و پایی هستم که با آن راه میرود.»
اما متون اسلامی اولیه به موضوع «فناء فیالله» یا «یکسانی مطلق» اشارهای نکردهاند، چرا که این موضوع ظریفتر از آن است که قابلیت بیان شدن با اصطلاحات صریح متداول در اینگونه متون را داشته باشد. در هر صورت، همانندی و یکسانی با موضوع دعا بیگانه است، زیرا دعا در پی نشان دادن تفاوت و اختلاف میان خدا و بنده است و این تفاوت در تمام شرایط، حتی در جهان دیگر، دست کم با یک درجه و سطح از اختلاف هم که شده باقی خواهد ماند و مفهوم خود را از دست نخواهد داد.
* صحیفه و معنویت اسلامی
(...) مایلم بگویم که کتابی مانند صحیفه بعد درونی و داخلی اسلام را آشکار میکند که حتی ممکن است فهم و درک آن در سایر متون اولیه دشوارتر نیز بوده باشد. هنگامی که دانشمندان و سایر افراد ناآشنا به اسلام به آن مینگرند به طور طبیعی آنچه را که در نگاه اول دیده باشند درک میکنند که از آن جمله میتوان به وقایع، گزارشها و اسناد مکتوب، روابط اجتماعی و غیره اشاره کرد. آگاهی یافتن از درون قلب مردم و یا اصرار بر فهمیدن رابطه شخصی افراد با پروردگار کار آسانی نیست، اگر چه بیشتر مردم نیز علاقهای به این امر ندارند. اگر راهی به درون قلب مردم وجود داشته باشد، یافتن آن مستلزم مطالعه و بررسی درونیترین نگرانیها و دغدغههای افراد است که در فعالیتهای بیرونی و نوشتههای ایشان منعکس میشوند. اما ابعادی از اسلام که بیشتر توجه نظارهکنندگان بیرونی را به خود جلب کردهاند ابعاد بیرونی و مشخص آن هستند که نسبتا خالی از عشق و حرارتی هستند که در غرب از معنویت و روحانیت سراغ دارند.
تمدن اسلامی به طور کلی بسیار شبیه به یک شهر مسلماننشین قدیمی است: دیوارهای بیرونی حکایت از گرفتگی و کسالت و غم بار بودن آن میکنند و ورود به این دنیای پشت دیوار نیز آسان نیست؛ اما اگر شخصی بتواند با اهالی این شهر صمیمی شود، به او حیاطها و باغهای دلانگیز و زیبایی نشان داده خواهد شد که مملو از گلهای خوشبو، درختان میوه، و فوارههای جوشان هستند. آنهایی که در رابطه با تاریخ اسلام، وقایع سیاسی، و بنیادیهای آن مطلب مینویسند تنها با دیوارها سر و کار دارند، زیرا راهی به درون باغهای پشت دیوار ندارند. برخی از این باغها از طریق مطالعه صوفیگری، هنر و معماری، شعر و موسیقی به روی افراد باز میشوند، اما از آنجا که تمام این موارد در اشکال تاریخی ویژه و تحت تأثیر محیط پیرامون خود به ظهور رسیدهاند، ریشههای عمیق اسلامی آنها به راحتی از چشم افراد دور میماند. قدیمیترین، اصیلترین و دشوارترین باغهای این شهر برای ورود، قلبهای بزرگترین نمایندگان این تمدن است. اینجاست که دعاهای رسیده از ستونهای اسلام اولیه تصویر کاملا جدیدی را از روح زنده و پویای اسلام نشان میدهند، چرا که این دعاها دسترسی مستقیم به انواع رفتارها و ویژگیهای بشری که پیش نیاز شکوفایی کامل آرمان اسلامی هستند را فراهم میکنند.
* ابعاد دیگر
شاید به نظر برسد که این مقدمه به طور اختصاصی به معنویت و روحانیت در اسلام میپردازد، اما صحیفه به سایر قلمروها نیز میپردازد. همانطور که در بالا گفته شد نمایندگان بزرگ اسلام نیز همانند قرآن و حدیث تمام سطوح تعالیم اسلامی را با همدیگر و به طور همزمان مورد توجه قرار دادهاند. اگر در مباحثی که در مورد صحیفه آورده شده است همواره به روحانیت و معنویت اشاره شده است به واسطه این حقیقت است که این اثر مجموعهای از ادعیه است و این دعاها بر رفتارهای مشخصی در برابر حقیقت الهی پروردگار دلالت میکنند که بدون قرار گرفتن در یک زمینه معنوی و روحانی قابل فهم و اداراک نیستند.
* صحیفه سجادیه آموزههایی را نیز ارائه میدهد که در سطوح مختلفی، از خداشناسی گرفته تا مسائل اجتماعی، کاربرد دارند
اما صحیفه آموزههایی را نیز ارائه میدهد که در سطوح مختلفی، از خداشناسی (در گستردهترین مفهوم آن) گرفته تا مسائل اجتماعی، کاربرد دارند. البته بررسی جامع و کامل این سطوح نیازمند نگارش کتابی است که بسیار قطورتر از خود صحیفه خواهد بود. امیدوارم که با انتشار این ترجمه از صحیفه سجادیه، دانشمندان به مطالعه و بررسی محتوای دعاهای موجود در صحیفه (و همچنین دعاهایی که از سایر ارکان اسلام آغازین به خصوص امامان شیعه به جای مانده است) ترغیب شوند تا تمام سطوح آموزههای این ادعیه را آشکار کنند. بیشترین کاری را که میتوان در اینجا انجام داد این است که به برخی از سایر عناوین مهم و مورد توجه صحیفه اشاره کنیم و برخی پرسشهای مهمی را که از بررسی این عناوین بدست میآیند ذکر کنیم.
* اسلام وقعیتی طبیعی و سازمند است که دارای سه بعد بنیادین است
اسلام وقعیتی طبیعی و سازمند است که دارای سه بعد بنیادین است: عمل یا شریعت (اسلام)، اعتقاد (ایمان) شامل مکتب و آموزههای اندیشمندانه، و معنویت( (احسان). این ابعاد در نمونه زندهای از یک جامعه به طور بسیار نزدیکی به هم پیوستهاند، حتی اگر اشکال بنیادین مختلفی بخواهند به طور جداگانه با آنها ارتباط برقرار کنند. منابع اولیه مانند احادیث پیامبر یا نهجالبلاغه علی (ع) با هر سه این ابعاد سر و کار دارند. البته بخشهای مختلفی را نیز از این منابع می توان جدا کرد که تنها به موضوع خاصی میپردازند. اما اثری همانند نهجالبلاغه یا صحیفه تفاوت بسیار زیادی دارد، چرا که در این کتاب بیاناتی در تمام زمینهها، از ماوراءالطبیعه گرفته تا ماهیت دولت سالم و یا تا اشتباهات شخصی برخی هم عصران علی، یافت میشود. اگر چه معنویت یکی از ابعاد اسلام است، ولی در نهجالبلاغه هیچ تأکیدی بر آن وجود ندارد، اما این نکته را نباید فراموش کرد که در تمام گفتههای علی معنویت و تقدس عمیقی نهفته است.
* در مقایسه با نهجالبلاغه،صحیفه سجادیه با شکل و محتوای دعایی خود بر درونیترین و خصوصیترین بعد اسلام تأکید میکند
در مقایسه با نهجالبلاغه،صحیفه سجادیه با شکل و محتوای دعایی خود بر درونیترین و خصوصیترین بعد اسلام تأکید میکند. اما باید توجه داشت که صحیفه به طور همزمان به سایر ابعاد اسلام نیز گوشه چشمی دارد. به عنوان مثال دسته سنتی و قدیمی «ایمان» با موضوعاتی چون خدا، فرشتگان، پیامبران، کتابهای مقدس، روز قیامت، و «اندازهگیری» (قدر) خیر و شر در ارتباط است. این عناصر ایمان موضوع اصلی بیشتر تفکرات اسلامی در کلام، فلسفه، و صوفیگری نظری را تشکیل میدهند.
امام زینالعابدین این عناصر و موضوعات را گاهی به طور خلاصه و گاهی به صورت مشروح مورد بحث قرار داده است. او اغلب از فرشتگان یاد میکند و جمله «سلام و درود بر حاملان عرش» (شماره 3) که او در رابطه با فرشتگان بیان میکند بهترین خلاصه عقاید مسلمانان در مورد آنهاست.
امام همچنین به طور پیوسته به حوزه و قلمرو اعمال اسلامی یا شریعت در معنای گسترده آن اشاره میکند. او بر نیاز به پیروی از راهنماییها و دستورات خداوند که در قرآن و حدیث، هم برای زندگی فردی دو هم برای زندگی اجتماعی، آمده است تأکید میکند. بسیاری از آموزههای اجتماعی ویژه و همچنین احکام و دستورات عمومی از جمله نیاز به برقراری عدالت در جامعه نیز در صحیفه به خوبی دیده میشوند. اما از آنجا که آموزههای اجتماعی با حوزه عمل، بیرونترین بعد اسلام، در ارتباط هستند باید در قالب آموزههای نظری و معنوی اما نگریسته شوند. همانگونه که امام (ع) در «رساله حقوق» خویش به روشنی بیان کرده است، سلسله مراتب اولویتها باید همواره مورد توجه قرار گیرد: فردی پیش از اجتماعی، معنوی پیش از عمل، و علم و آگاهی پیش از اقدام. هر انسانی مجموعهای طولانی از وظایف اجتماعی را برعهده دارد. اما این وظایف بستگی به وظایف ضروریتر وی دارند که در درجه اول، ایمان به خدا و در درجه دوم، قرار دادن خود در رابطهای مناسب با حقیقت الهی است.
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس، صحیفه حضرت امام زین العابدین سجاد علیه السّلام یکی از میراثهای گرانسنگ اندیشه اسلامی است. مجموعهای از دعاها که از حیث سند و مضمون بسیار معتبر است و بعد از قرآن تنها اثری است که به صورت کتاب از اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم هجری در دسترس بوده است. در حالی که نهجالبلاغه در قرن چهارم به صورت کتاب درآمده است. در نگاه اول وجه عرفانی و اخلاقی آن بیش از سایر وجوه جلب توجه میکند. این صحیفه از ادعیهای تشکیل شده که در واقع «قرآن صاعد» است و میکوشد که انسان را به نوعی با خداوند ارتباط دهد.
با اینهمه سؤال این است که اگر از منظر اندیشه و رفتار سیاسی بدان نگریسته شود، آیا محقق میتواند توشهای بردارد؟ آیا اندیشهها و متون عرفانی آن میتواند به امکان شکلگیری اندیشه سیاسی و نیز تولید گرایشهای سیاسی و در نهایت سهمی در تحولات، رفتارهای سیاسی و ایجاد یک نظام سیاسی بینجامد؟ صحیفه سجادیه به عنوان یک «متن» در دوران تأسیس یک نظام سیاسی اسلامی چه پیامهایی میتواند داشته باشد؟ کوتاه سخن آنکه اندیشهها و متون عرفانی همانند صحیفه سجادیه چگونه میتواند با اندیشههای سیاسی؛ گرایشها و رفتارهای سیاسی نسبت برقرار کند؟
انسانهاییکه تحت تأثیر تعالیم این دعاها و پیامهای این کتاب قرار میگیرند و میکوشند تا آنها را به ضمیر ناخودآگاه خود بفرستند، در برخورد با مقوله سیاست در دو سطح تحلیل حکومت شوندگان و حکومت کنندگان چگونه کنش یا واکنشی را اتخاذ میکنند؟ آیا امکان دارد متن ادعیه و مناجات امام سجاد علیه السّلام را در «افق زمانی» خود و در ذیل یک نظام اسلامی در قرن حاضر، ترجمه و یا قالبشکنی و قالبریزی کنیم؟ نویسنده خلاف دیدگاههایی که قائل به امتناع تولید اندیشه سیاسی در حوزه عرفان میباشند، بر این باور است که اندیشهها و تعالیم عرفانی امام سجاد میتواند به امکان تأسیس اندیشه، گرایش و رفتار سیاسی بینجامد. گویی اسفار اربعه و سیر و سلوک چهارگانه عرفانی که عارف در جهان درون طی میکند، در سیاست و جهان برون نیز مشابهسازی میشود. هرچند بسته به «بسط ید» و ظرفیتها و میزان قدرت عارفان، واکنش و خطمشیهای عارفان دگرگون شده و میشود. مفروض نویسنده آن است که عرفان ناب اسلامی سرچشمهای جز قرآن، حدیث و سنت ندارد و فرض منشأ غیراسلامی معقول نیست. به این ترتیب عرفان با حدیث ارتباط برقرار میکند.
* ادعیه و رفتار سیاسی
بخشی از ادعیه به ویژگیهای رفتاری انسان اختصاص دارد. «احکام» متکفل این بعد است. مدعا این است که دعاهای حضرت سجاد (صحیفه سجادیه) الهامبخش نوعی رفتار سیاسی است. در واقع این ادعیه نوعی «کنش گفتاری» است. در کنش گفتاری سخن آن است که در گفتارهایی که صورت میگیرد، مبادرت به نوعی عمل میشود. وقتی همسر در مراسم ازدواج میگوید «بله میپذیرم» با اظهار این «لفظ»، عملی انجام میدهد که بخشی از کل عمل ازدواج است. یا زمانی که فرد میگوید «قول میدهم»، «شرط میبندم»، «پوزش میخواهم» (توبه میکنم) در همه این گفتارها فرد متعهد به انجام عملی میشود. و یا دیگران را به برانگیختن عملی در آینده دعوت میکند. بنابراین همه بایدها و نبایدها، اوامر و نواهی، هشدارها، توصیهها، تعهد دادن و خود را مکلف یا مسؤول دانستن، تأیید کردن یا تکذیب کردن، همگی در ذیل کنش گفتاری قرار میگیرد. وقتی عملی در ادعیه مورد مذمت قرار میگیرد، معنای این نکوهش آن است که نباید آن را انجام داد و من آن را انجام نمیدهم. و یا بر عکس زمانی که از خداوند توفیق عمل در سلسله اعمالی آرزو میشود، معنای آن هم مکلف کردن خود به انجام دادن آن است و هم تقاضا و دعوت از دیگران که به آن کار اقدام کنند. به دعای زیر بنگرید:
«اَشکُو الیکَ یا الهی ضعفَ نَفْسی عَنِ المسارعَةِ فیما وَعَدْتَهُ اولیائک و المجانَبَةِ عمَّا حَذَّرتَهُ اعداءک»: خدایا به تو شکایت میکنم از قصورم در عدم عمل سریع به اعمالی که به اولیائت وعده دادی و در پرهیز از آنچه دشمنانت را از آنها بیم دادی» (51/10).
در این دعا امام ضمن تأیید عمل اولیا و تکذیب عمل اعدا و دشمنان خداوند، از نفس خود و مناجات کنندگان میخواهد که در عمل به سیره اولیا بشتابند و از سیره دشمنان خدا بپرهیزند. و یا در متنی که دارای مضامین سیاسیتر و آشکارتری است، امام از خداوند تقاضای توفیق در اعمال روزانهای را مسألت میکند که بیانگر عرفان مثبت و توجه به مسؤولیت اجتماعی عارف است:
«اللّهمّ صلّ علی محمّ ٍ و آله، وَ وَفِّقنا فی یومنا هذا و لیلتنا هذه و فی جمیع ایّامنا . . . وَ الامرِ بالمعروف، و النَّهی عن المنکر و حیاطَةِ الاسلام و انْتِقاصِ الباطل و اذلاله و نُصْرَةِ الحَقَّ و اعزازه و ارشادِ الضّالِّ و معاوَنَةِ الضعیف» (6/18).
در این دعا امام از خداوند توفیق عمل در امور ذیل را مسألت میکند. 1) عمل به امر به معروف و نهی از منکر یعنی تقاضای عمل کردن به معروفها و اجتناب ورزیدن از منهیات الهی از دیگران؛ 2) پاسداری و حفظ از اسلام؛ 3) کوبیدن باطل و یاری حق؛ 4) کمک به گمراهان و راه گمکردگان و ارشاد آنان به صراط مستقیم اسلام؛ 5) یاری رساندن به ضعفا و ناتوانان و پناه دادن به آنان. همه این کنشهای سیاسی، مندرج در متن دعایی است که امام عارفان با خدای خویش در میان میگذارد و به عنوان آرزوهایی طرح میکند که علاقهمند است در کارنامه عمل روزانهاش ثبت شود.
* در اندیشه سیاسی امام سجاد موضوعاتی از سیاست داخلی و خارجی بهچشم میخورد
همراهان: در اندیشه سیاسی امام سجاد علیه السّلام موضوعاتی از سیاست داخلی و خارجی به چشم میخورد. اجتماعی بودن، به جماعت مسلمین ملحق شدن و لزوم رعایت وحدت جامعه اسلامی از جمله مواردی است که در قالب دعا به مسلمانان آموزش داده شده است. این امر از مشخصههای عرفان مثبت است که درونگرایی عرفانیِ، عارف را از توجه به جمع بازنمیدارد. امام «لزوم جماعت» و نزدیکسازی نگرشها و گرایشهای جناحهای مختلف (اصلاح ذات البین) را به عنوان ارزش میستاید و از خداوند میخواهد که در جامعه، منشأ اثر باشد:
«و اطفاء النائرة و ضَمِّ اهل الفرقَةِ، و اصلاحِ ذات البَیْنِ و افشاء العارفة . . . و اَکْمِلْ ذلک لی بدوام الطاعة و لزوم الجماعَةِ». خداوندا مرا بر آن دار تا آتش فتنهها را خاموش کنم، جناحهای متفرق جامعه را یکجا گرد آورم و تیرگیها را (میان مسلمانان) به صفا مبدل سازم و نیکی را میان جامعه همهگیر سازم . . . و همه اینها را با اطاعت مداوم و همراهی با جماعت کامل بفرما!» (20/10).
بنابراین بخشی از محتوای دعاهای آن امام بزرگوار معطوف به مسلمانان و مؤمنان و شیعیان است که میکوشند در صراط مستقیم اسلام گام بردارند و یا در گذشته در طول تاریخ اسلام در این راه گام نهادهاند. توصیف تأییدآمیز این رهپویان حق، از محورهای کانونی ادعیه امام سجاد علیه السّلام است. در رأس این راهپویان حق، رسولان و انبیای الهی میباشند که آن حضرت در باب آنان مطالبی دارد، سپس پیروان انبیا و پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم در طول آنان قرار میگیرند و همراهی آنان مورد ستایش قرار گرفته است. آنگاه اهل بیت پیامبر صلوات الله علیهم اجمعین به عنوان حاملان رسالت انبیا و سالکان مستقیم مورد بحث قرار گرفتهاند و در سیاق اثباتی و با ذکر انبوهی از صلوات و درود بر محمد و آل محمد تلویحاً نظام موجود را نفی و مسلمانان را به نظام سیاسی صالح و حکومت حقه توجه داده است و در همین ارتباط اطاعت از ائمه علیهم السّلام مورد تأکید و توصیف قرار گرفته است. و فداکاری شهیدان راه حق یادآوری شده است و در قالب کنش گفتاری دعا از خداوند خواسته شده است که ما را نیز در صف شهدا قرار دهد و به تعبیر دیگر ضمن تأیید عمل شهیدان، آرزوی شهادتطلبی میکند؛ زیرا شهید، سعید است:
«حمداً نسعَدُ به فی السعداء من اولیائه، و نَصیرُ به فی نظم الشهداء بسیوفِ اعدائه . . . خداوند را سپاس . . . آنگونه که بدان در زمره نیکبختان و دوستان خدا درآییم و در صف و رده شهیدان قرار گیریم، آنان که با شمشیرهای دشمنان خدا کشته شدند (1/30).
در این فراز امام آشکارا آرزو میکند که در راه خداوند همچون شهیدان گذشته اسلام و در مبارزه با دشمنان خدا به شهادت برسد و اتحاد راستین عرفان و حماسه را به نمایش میگذارد.
* امام سجاد(ع) میگوید عرفان با شجاعت و حماسه سازگار است
بوعلیسینا ضمن تبیین عرفان عارف را شجاع میداند و میگوید: «العارف، شجاع و کیف لا و هو بمعزل عن تقیه الموت».
آیتالله جوادی آملی ضمن عنوان این بیان در شرح فراز یادشده از امام سجاد علیه السّلام میگوید: عرفان با شجاعت و حماسه سازگار است. هیچ عارفی جبان و ترسو نیست. زیرا عارف از مرگ نمیترسد. وقتی از مرگ نترسد قهراً شجاع است. آن که از مردن هراسناک است، عارف نیست . به نظر وی در این عبارت امام سجاد آرزوی شهادت طلبی در مبارزه و ترکیب عرفان و حماسه کاملاً مشهود است، امام از هزینههای گوناگونی که پیروان حق برای پیمودن صراط مستقیم پرداختهاند یاد میکند، از هجرت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم ستایشگرانه میگوید: «و هاجَرَ الی بلاد الغٌربة . . . ارادةً منه لاِعزاز دینک: خداوندا بر پیامبرت درود فرست . . . او که به سرزمین غربت مهاجرت کرد تا دین تو را عزیز و پیروز بدارد (2/16).
توصیف مدحآمیز به همراهان و دوستانی که در صحنه حاضر بودند محدود نمیشود بلکه غایبانی را که «نیت» همراهی را داشتهاند، دربر میگیرد. نیت همراهی برای غایبان قاصر و فاقد قدرت و اطلاع کفایت میکند:
«اللّهم و أتْباعُ الرسل و مصدّقوهم من اهل الارض بالغیب عند معارضة المعاندین لهم بالتکذیب و الاشتیاق الی المرسلین بحقائق الایمان: خدایا سلام بر آنان از اهل زمین که رسولان تو را غایبانه تصدیق کردند در حالی که معاندین با پیامبران را تکذیب کردند و همچون مؤمنان حقیقی با حقیقت ایمانهای خود مشتاق رسولان الهی در هر عصر و زمان بودند (4/1).
امام در دعای دیگر بر نقش «نیتکاوی» و «نیتمداری» در رفتار سیاسی در مصداقی مانند کارزار تأکید میورزند و میگویند: خداوندا هر مسلمانی که همّ و آهنگ و نیت یاری و الحاق به صف مبارزان راه خدا را در سر داشت اما عملاً موفق به انجام فیزیکی آن نشد وی را در شمار صالحان و شهیدان قرار ده:
«خداوندا هر مسلمانی که امر اسلام او را مهم آید و از اجتماع «مشرکان» در برابر «ملت اسلام» اندوهگین شود تا جایی که قصد جنگ کند یا آهنگ جهاد کند ولی ضعف و ناتوانی او را خانهنشین کند و یا تنگدستی کارش را کُند سازد یا پیشامدی تصمیم او را به تأخیر اندازد یا در برابر ارادهاش مانعی قرار گیرد. پس نامش را در زمره . . . و شهیدان و صالحان قرار ده (27/17).
اراده معطوف به قدرت:
امام در این فراز از دعا میرساند که رفتار سیاسی، معطوف به قدرت است. قدرت و استطاعت پیشنیاز رفتار سیاسی در سیاست داخلی علیه حاکمان ظالم و مقابله با قدرتهای خارجی است. در صورت فقدان و یا کمبود آن تصمیمات لغو و یا به تأخیر میافتد. هرچند «نیت» خوب، امری ممدوح است. اما این «نیت» خیر باید با توان و قدرت توأم شود:
«اَعِنِّی علی صالح النَیَّة . . . و لاتکلنی الی حَولی و قوَّتی دون حولک و قوَّتک: خدایا مرا در نیت شایسته یاری کن و مرا به جای توان و قدرت خودت به توان قدرت خودم وامگذار (47/113).
همین نیت خالص و فی سبیل الله است که انگیزه فداکاری شخصی در راه مقاصد اجتماعی است. یعنی در صورتی فرد حاضر به پرداخت هزینه در رفتار سیاسی است که خلوص نیت در رفتار حاضر باشد در این صورت همزمان هم خود به غایت و کمال مقدر خود میرسد و هم مصالح اجتماعی و جامعه و کشور محقق میشود. امام سجاد علیه السّلام انگیزههای رزمندگان مسلمان را به اعلی درجه رساندن دین خدا و قویتر کردن حزب خدا میداند:
«اللّهم وَ قَوِّ بذلک محالَ اهل الاسلام، وَ حَصِّنْ به دَیارَهُمْ و ثَمِّر به اموالَهُم» خداوندا به آنچه گفته شد قدرت کشور اسلامی و اسلامیان را افزایش ده، شهرهایشان را در دژ مستحکم خود قرار ده و اموالشان را فزونی ده» (27/7).
امام در جای دیگر از خداوند تقاضا میکند که خود و امت اسلامی «بسط ید» پیدا کنند و «ید» استعاره از قدرت در اشکال گوناگون فردی و اجتماعی و ملی آن است. تا با این قدرتمندی توان مقابله با ظلمِ ظالمان در سطح تحلیل فردی، کشوری و بینالمللی حاصل گردد، بنابراین از خداوند در دعایی معطوف به قدرت میفرماید: «و اجعل لی یداً علی من ظلمنی» (20/8) و در جای دیگر از استعاره «عضد» و بازو بهره میگیرد که درخواست قدرتمندی است: «اللّهم اشدُدْ بهم عَضدی: خدایا بازویم را با وجودشان نیرومند ساز» (25/4). هرچند سیاق بسیاری از جملات متکلم وحده است اما امام همه خوبیها و مطلوبهایی را که از خداوند تقاضا میکند برای همه رهروان صراط مستقیم اسلام از مسلمین و مسلمات و مؤمنین و مؤمنات آرزو میکند: «واعطِ جمیعَ المسلمین و المسلمات و المؤمنین و المؤمناتِ مِثْلَ الَّذی سألتُکَ لنفسی و لولدی فی عاجل الدنیا و اجل الاخرةً (25/12).
* امام از خداوند میخواهد که کینه دشمن و انتقامکشی از او را در قلبش پرورش دهد
دشمنان: یکی از مختصات یک رفتار سیاسی، معطوف به دیگری بودن است. رفتار سیاسی، رفتاری است که در یک تعامل و همورزی به وقوع میپیوندد. بخش بزرگی از رفتار سیاسی جنبه واکنشی دارد و منوط و مرتبط با کنش یا واکنش رقبا و دشمنان و دیگری است. از تحلیل محتوا و متن ادعیه صحیفه سجادیه محورهای زیادی به دست میآید که نشان میدهد دشمن، رقیب و مخالف پیوسته در کانون توجه است. به دلیل محدودیت فضای مقاله بخشی از مطالب تئوریزه شده در باب دشمنان و مخالفان راه خدا در صحیفه سجادیه صرفاً با ذکر دعا و فراز آن و بدون استناد مستقیم ذکر میشود:
در بخشی از این موارد امام یادآور میشود که «اصل ضدیت» و «اصل هویت» یا آنچه که از آن به عنوان تولی و تبری یاد میشود، از اصول دینداری است. «خدایا من کسی هستم که به سوی دینات هدایت کردی و در حزب خودت (حزبالله) وارد کردی و در جهت دوستی با دوستان و دشمنی با دشمنان ارشادم کردی (47/67) بنابراین امام از خداوند میخواهد که کینه دشمن و انتقامکشی از او را در قلبش پرورش دهد (51/4 و 5/49) و از آشتیناپذیری با دشمنان حق و دل صاف نکردن با او سخن میگوید (44/10).
سپس از سلسله اقداماتی یاد میکند که همواره در همورزی با مخالفان راه خدا و وی صورت میگیرد و نشان دهنده اشتغال خاطر وی است؛ از اینکه او پیوسته در صدد ضربه زدن به ماست و اگر ما او را فراموش کنیم او ما را فراموش نمیکند (25/6) و نیز تدبیر علیه دشمن کردن (تدبیراً علی عدوک) (20/13)؛ درصدد کشف نقشه دشمن بودن و در صدد خنثی کردن مکر دشمن (20/8) و تقاضای کمک از خداوند برای خنثی کردن طرحهای غافلگیرانه آن (49/5)؛ در اثر مزاحمت دشمن و امنیت نداشتن فراغت برای عبادت نیز با مشکل مواجه میشود. و فرِّغْهم عن محاربتهم لعبادتک (27/7)؛ تقاضای قوی کردن جبهة مؤمنان و تضعیف جبهة مقابل به صور مختلفی که ذکر میفرمایند (27/ 2-8). به طوری که نمیدانم مرا از شر دشمنان محفوظ بدار (47/132)؛ شکرگذاری از شکست نقشهها و اقدامات دشمن در صور مختلف (49/4-8).
در جای دیگر امام حساسیت خود به «گفتار دشمنان» را نشان میدهد: خدایا مرا از سرزنش و شماتت دشمنان محفوظ بدار (47/119 و 8/8)، دشمن شاد نشدن (48/119)، تقاضای قدرت از خداوند برای مقابله گفتاری با دشمنان: و لساناً علی من خاصمنی (20/8) و تکذیب کردن اتهام زنندگان و دشنامدهندگان (20/8).
در عین حال امام از خداوند میخواهد که در رفتارهای مقابلهای توفیق رعایت محدودیتهای اخلاقی را پیدا کند: واعْصمِنْی من مثلِ أَفعالِهِ (14/7). ظلم نکردن در صورت قدرت علیه دشمنان (20/14) و عدم انتقامکشی و بخشش آنان در روز قدرت: اُعْرِضُ بالتَّجاوُزِ عِنْ ظالمِهِم (26/3) و در هر صورت رفتار خود با دشمنان و غیر را در قالب عدم پذیرش ظلم و متقابلاً عدم ظلم به آنان تعریف میکند: اللهم فکما کرَّهْتَ اِلیَّ اُنْ اُظلِمَ (14/10). امام از خداوند همچنین مسألت میکند که در همه حال رفتار سیاسی بر محور احکام اسلامی باشد و در صدد کسب خشنودی خداوند باشد تا حتی دشمن از ظلم نکردن ما آسوده خاطر و ایمن باشد: حتی یأَمنَ عَدُوّی من ظلمی و جَوری (22/13). امام از خداوند میخواهد که حامی ظالم در ظلم کردن نباشد: و لا تجعلنی للظالمین ظهیراً (47/132 و نیز 8/4) و متقابلاً از اینکه در حضورش از سوی ظالمی، ظلمی به مظلوم صورت بگیرد و به یاری مظلوم نشتابد به خداوند پناه میبرد: اعتذر الیک من مظلوم ظلم بحضرتی فلم انصره (38/1) و نصرت مظلومین را به عنوان یک وظیفه از خدا مسألت میکند (26/2).
* یکی از محورهای جالب جلوه سیاست در ادعیه عارفانه امام سجاد توجه امام به موضوع سیاست خارجی است
یکی از محورهای جالب جلوه سیاست در ادعیه عارفانه امام سجاد توجه امام به موضوع سیاست خارجی است که در دعای مرزبانان تجلی یافته است. امام در این دعای طولانی اوج مصلحتگرایی، تساهل و مدارای خود را نشان میدهد و اینکه جهانی میاندیشد و روزی که مصالح جهانی اسلام مطرح است و دشمن خارجی رویاروی ایستاده است باید به اسلام و مسلمانان به معنای اعم اندیشید (15، ص: 36). حتی تسلط خاندان بنیامیه و مروانیان بر خلافت اسلامی مانع از اتخاذ این سیاست نمیشود. امام در همه فرازهای دعا از تعبیر «مسلم» و «مسلمین» و «اهل ثغور» استفاده میکند که اصطلاح عامتری نسبت به مؤمنان یا شیعیان اهل بیت است تا به تحکیم هویت مشترک برای مقابله با دشمن مشترک بهره گیرد (14، ص: 222).
فراتر از آن امام حتی از خداوند طلب ساز و کارهایی را تقاضا میکند که با معطوف شدن انرژی و توان دشمنان و مشرکان به یکدیگر و اشتغال خاطر و رفتار آنان به یکدیگر موجب انصراف توجه و رفتار آنان نسبت به مسلمانان شود. امام سجاد(ع) مشابه تعبیر «اللهماشغلالظالمین بالظالمین» در اینجا چنین میفرماید:
«اللهم... واجَعْل لَهُ شغلاً فیما یَلیْهِ و عَجْزاً عما یُناویه» (16/6) خداوندا!... مشغولیتی برای او ایجاد کن که با درگیر شدن در آن، از فکر خصومت من ناتوان شود و یا میفرماید: «اللهم اشغَلِ المشرکین بالمشرکین عَنْ تَنَاوُلِ اطْراف المُسلِمینَ، وَحُذْهُمْ بالنَّقْصِ عَنْ تَنَقُّصِهِمْ و تَبِّطْهم بالفُرْقَةِ عَنِ الاحْتشادِ عَلَیْهمْ» (26/10) خداوندا! مشرکان و کافران را از دستاندازی به مرزهای مسلمانان با مشغول داشتن آنان به یکدیگر به خودشان واگذار و با کاستن از تعدادشان از به هلاکت رساندن و کاستن مسلمانان جلوگیری کن و با پراکندهسازی از اجتماع و وحدت از محاصره شدن مسلمانان بازدار.
* عرفان امام سجاد علیهالسلام وی را از توجه به سیاست خارجی دولت اسلامی باز نمیدارد
امام در این فراز نیز با اشاره به دشمنان خارجی که در آن زمان مسلمانان را احاطهکرده بودند اولاً میرساند که عرفان امام سجاد علیهالسلام وی را از توجه به سیاست خارجی دولت اسلامی باز نمیدارد. بنابراین از دشمنان خارجی مانند هند، روم، ترکستان، خزر، حبشه، زنگبار، سقالبه و دیالمه (آل بویه) با لفظ تعبیر میکند. ثانیاً از خداوند میخواهد که این دشمنان را به یکدیگر مشغول کند تا از توجه و متمرکز کردن انرژیشان علیه مسلمانان جلوگیری شود و یا با تفرقه افتادن در میانشان از اجتماعشان علیه دشمن مشترک یعنی سرزمینهای مسلماننشین جلوگیری شود. زیرا اجتماع و وحدت آنان، قدرت عظیمی برایشان ایجاد میکند و با آن قدرت میتوانند اولین بخشهای سرزمینهای مسلمانان یعنی «اطراف» یا مرزها و حاشیهها را در معرض خطر و حمله قرار دهند. شاید دعای امام به نوعی الهامگر عمل سیاسی هم باشد که مسلمانان باید بکوشند تا از وحدت آنها جلوگیری و با به جان هم انداختن آنها به یکدیگر، فرصت هدف قرار دادن خود به عنوان «دشمن مشترک» را از بین ببرند. موضوعی که در طول جنگ سرد در جریان بود.
فراتر از آن امام در ادامه همین دعا از خداوند میخواهد که اگر مقدر شده است که این رزمندگان به شهادت و سعادت برسند، این شهادت پس از آن تحقق یابد که ضربات قاطعی بر دشمن وارد کرده باشند و تعدادی را به قتل و یا اسارت رسانده و امنیت را برقرار کرده باشند. بنابراین به مؤمنان آموزش میدهد که در کنش شهادتطلبی، شهادت فینفسه نباید هدف قرار گیرد، بلکه ضربه زدن به دشمن و خنثی کردن تهدیدات آنها نسبت به جامعه اسلامی باید در کانون توجه باشد. بنابراین شهادت و فناء فیالله، لقاءالله را که یکی غایات اصلی عارفان فیالله و عرفان امام سجاد(ع) است، به هدف حفاظت از کیان سرزمین اسلامی به عنوان یک امر سیاسی گره میزند و اوج دخالت عرفان در سیاست در منطق امام سجاد(ع) را به نمایش میگذارد:
«و اَدِلْ لَهُ منهم، ولا تُدِلْهُمْ مِنْهُ، فاِنْ خَتَمْتَ لَهُ بالسَّعَادة، و قَضَیْتَ لَهُ بالشَّهَادَةِ فَبَعْدَ أَنْ یَحْتاجَ عَدُوَّکَ بِالْقَتْل.ِ و... بَعْدَ أنْ یُوَلِّلیَ عَدُوُّکَ مُدْبرین. مؤمنان را بر کافران غلبه ده و آنها را بر ایشان چیره مگردان، پس اگر زندگانیش را به خوشبختی و سعادت پایان داده و شهادت را برایش مقدر کردی، شهادتش پس از آن باشد که دشمنت را با قتل به هلاکت رسانده و یا پس از آن باشد که وی را به اسارتگرفته و یا پس از آن باشد که در مرزهای مسلمانان امنیت برقرار گردیده و یا پس از آن باشد که دشمنان با هزیمت و شکست جبهه نبرد را ترک کرده باشند (27/15).
به این ترتیب هم فرد به غایت الهی و کمال خود میرسد و هم جامعه از فداکاریهای وی بهرهمند میشود و معمای اصالت فرد یا اصالت جامعه در این منطق حل میشود.