عنوان : بسیجی عاشق
راوی :آزاده
منبع :خاطرات آزادگان
نمازهای خاشعانه اش، پزشک عراقی را در بیمارستان متأثر کرده بود.
در اردوگاه که بود، تمام وقتش را گذاشته بود برای بچه ها و به زخمیها خدمت میکرد. او «محمد حسین راحت خواه» اهل ایذه بود.
وقتی سرطان معده به جانش افتاد و بردنش بیمارستان، همه چشم انتظار آمدنش بودند. آنجا هی میگفت: «سوختم، سوختم».
یک روز نمازش را که خواند، یک تشت خواست. سرش را کرد توی تشت، یک لخته بزرگ از دهانش بیرون ریخت. بعد هم آرام گرفت.
پزشک عراقی، طاقت را از دست داده بود و زار زار گریه میکرد.
دیگر آن بسیجی عاشق به اردوگاه برنگشت. مزارش هم در قبرستان «وادی عکاب» غریب بود. صلیب سرخ فقط گزارش داد: «قبر شماره ی 47».