سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بهترین دستیار دانش بردباری است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :4
بازدید دیروز :2
کل بازدید :123201
تعداد کل یاداشته ها : 63
103/1/9
6:57 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
ali asghari[149]

خبر مایه
پیوند دوستان
 
در انتظار آفتاب دلتنگ... منتظرظهور دفتــر ادب و عرفان : وب ویژه تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید دل نوشته های علمی پژوهشی تجربی شهید علی پور سکوت ابدی حامل نور ... ساعت یک و نیم آن روز حدیث .: شهر عشق :. کلارآباد دات کام بادصبا منطقه آزاد من.تو.خدا حرم الشهدا سیاه مشق های میم.صاد فرهنگ شهادت حکیم دزفولی کلبه تنهایی راه فضیلت گروه اینترنتی جرقه داتکو دفاع مقدس آتیه سازان اهواز کنج دلتنگی های من! شاهکار عزای حسینی عاشق دربدر نبض شاه تور می گذره ... عدالت جویان نسل بیدار صل الله علی الباکین علی الحسین مناجات با عشق مسعود رضانژاد فهادانـ سبک سری های قلم... شهد صد سال حسرت ....سمت آسمان.... خوشنویسی ایرانی * امام مبین * دکتر علی حاجی ستوده آسمون عشق آرمش در هیاهو تا رطب های من شود باده.. نخل جان مرا شراب بده حاج آقا مسئلةٌ تسنیم عاشقانه یکی بود هنوزهم هست باران روانشناسی جالب دل بی تاب من pasargad2797 تنهایی من درس نو رهبرم کویر دلم همیشه عطشان است برای لبخندهای آسمانی و بارانیت تنها همسنگری 110 عشق و صداقت سرما دلتنگیهام ماهمه سربازتوایم خامنه ای آسمانی Alamot Alamot Alamot Alamot Alamot

اتل متل یه بابا 
که اسم اون احمده
نمره ی جانبازیهاش
هفتاد و پنج درصده

اون که دلاوریهاش
تو جبهه غوغا کرده
حالا بیاین ببینین
کلکسیون درده

اون که تو میدون مین
هزار تا معبر زده
حالا توی رختخواب
افتاده حالش بده!

بابام یادگاری از
خون و جنگ و آتیشه
با یاد اون زمونا
ذره ذره آب میشه

آهای آهای گوش کنید
درد دل بابا رو
می خواد بگه چه جوری
کشتند بچه ها رو

هیچ می دونی یعنی چی
زخمی ها رو بیاری
یکی یکی و با زور
تو آمبولانس بذاری

درست جلوی چشمات
همینطوری که میره
با شلیک مستقیم
ماشین آلو بگیره

همینجوری که می گفت
چشماشو به دیوار دوخت
انگار با این خاطره
بابام آلو گرفت، سوخت

گفتن این خاطره
بد جوری می سوزوندش
با بغض و ناله می گفت
کاشکی که پر نبودش



آی قصه قصه قصه
نون و پنیر و پسه
هیچ تا حالا شنیدی
تانکها بشن قناصه؟

می دونی بعضی وقتا
تانکها قناصه بودن
تا سری رو میدیدن
اون سرو می پروندن

سه راه شهادت کجاست؟
می دونی دوشکا چیه؟
می دونی تانک یعنی چی؟
یا آر. پی. جی زن کیه؟

آر. پی. جی زن بلند شد
و ما ر میت رو خوند
تانک اونو، زودتر زدش
یه جفت پوتین ازش موند

 

اتل متل یه بابا 
که اسم اون احمده
نمره ی جانبازیهاش
هفتاد و پنج درصده

اون که دلاوریهاش
تو جبهه غوغا کرده
حالا بیاین ببینین
کلکسیون درده

اون که تو میدون مین
هزار تا معبر زده
حالا توی رختخواب
افتاده حالش بده!

بابام یادگاری از
خون و جنگ و آتیشه
با یاد اون زمونا
ذره ذره آب میشه

آهای آهای گوش کنید
درد دل بابا رو
می خواد بگه چه جوری
کشتند بچه ها رو

هیچ می دونی یعنی چی
زخمی ها رو بیاری
یکی یکی و با زور
تو آمبولانس بذاری

درست جلوی چشمات
همینطوری که میره
با شلیک مستقیم
ماشین آلو بگیره

همینجوری که می گفت
چشماشو به دیوار دوخت
انگار با این خاطره
بابام آلو گرفت، سوخت

گفتن این خاطره
بد جوری می سوزوندش
با بغض و ناله می گفت
کاشکی که پر نبودش

آی قصه قصه قصه
نون و پنیر و پسه
هیچ تا حالا شنیدی
تانکها بشن قناصه؟

می دونی بعضی وقتا
تانکها قناصه بودن
تا سری رو میدیدن
اون سرو می پروندن

سه راه شهادت کجاست؟
می دونی دوشکا چیه؟
می دونی تانک یعنی چی؟
یا آر. پی. جی زن کیه؟

آر. پی. جی زن بلند شد
و ما ر میت رو خوند
تانک اونو، زودتر زدش
یه جفت پوتین ازش موند

یه بچه ی بسیجی
اونور میدون مین
زیر شنیهای تانک
له شده بود رو زمین

خودم تو دیده بانی
با دوربین قرارگاه
رفیقمو می دیدم
تو گودی قتلگاه

آر. پی. جی تو سرش خورد
سرش که از تن پرید
خودم دیدم چند قدم
بدون سر می دوید

هیچ می دونی یه گردان
که اسمش الحدیده
هنوزم که هنوزه
گم شده ناپدیده

اتل متل توتوله
چشم تو چشم گلوله
اگر پاهات نلرزید
نترسیدی، قبوله

دیدم که یک بسیجی
نلرزید اصلا پاهاش
جلو گلوله واستاد
زل زده بود تو چشاش

گلوله هم اومدو
از دو چشم مردونه
گذشت و یک بوسه زد
بوسه ای عاشقونه

عاشقی یعنی این که
چشمهایی که تا دیروز
هزار تا مشتری داشت
چندش میاره امروز

امام غمی نداره
چون عاشق خداشه
به جای مردم، خدا
مشتری چشاشه

یه شب کنار سنگر
زیر سقف آسمون
میای پیش رفیقت
تو اون گلوله بارون

با اینکه زخمی شده
برات خالی می بنده
میگه من که چیزیم نیست
درد میکشه می خنده

چفیه رو ور می داری
زخم اونو می بندی
با چشمای پر از اشک
تو هم به اون می خندی

انگاری که، میدونی
دیگه داره می پره
دلت میگه که گلچین
داره اونو می بره

زل میزنی تو چشماش
با سوز و آه و با شرم
بهش میگی داداش جون
فدات بشم، دمت گرم

میزنی زیر گریه
اونم تو آغوشته
سرش روی دوشته

چون اجل معلق
یه دفعه یک خمپاره
هزار تا بذر ترکش
توی تنش میکاره

یهو جلو چشماتو
شره خون میگیره
برادر صیغه ایت
تو بغلت می میره

هیچ میدونی چه جوری
یواش یواش و کم کم
راوی یک خبر شی
یک خبر پر از غم؟

به همسر رفیقت
که صاحب پسر شد
بری بگی که بچه
یتیم و بی پدر شد

اول میگی نترسین
پاهاش گلوله خورده
چند روز بستریه
زخمی شده، نمرده

زل میزنه تو چشمات
قلبتو می سوزونه
یتیمی بچه شو
از تو چشات می خونه


درست سال شصت و دو

لحظه ی تحویل سال

رفته بودیم تو سنگر

رفته بودیم عشق و حال

 

تو اون شلوغ پلوغی

همه چشا رو بستیم

دستها توی دست هم

دور سفره نشستیم

 

مقل القلوب رو

با همدیگه که خوندیم

زورکی نقل ونبات

تو کام هم چپوندیم

 

همدیگرو بوسیدیم

قربون هم می رفتیم

بعدش برا همدیگه

جشن پتو گرفتیم

 

 


 

 


  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ سلام به همه ی دوستان عید رو به همه تبریک میگم ...
+ سلام دوستان من یه سوال داشتم؛ من یه صفحه ی اختصاصی تو وبلاگم ساختم اما نمیدونم چه طوری مطلب در اون صفحه ارسال کنم ؟! اگه میشه راهنمایی کنید ممنون ....
+ دوستان به زودی مطالبی رو در وبلاگم قرار میدم که اگه بخونیدشون قلبتون آتیش میگیره؛ بیاید و نظر بدید ممنون ....
+ کسی تو پیام رسان نیست جواب ما رو بده
+ بعد از مدتها قصد دارم وبلاگم رو به روز کنم با مطالبی انتقادی دعوت میکنم دوستان بعد از قرار دادن مطالب به وبلاگم بیان و نظر بدن ممنون ....
+ سلام به بچه های گل و گلاب
+ کسی نیست جواب ما رو بده ؟!
+ دوستان یه سوال: من یک آهنگی رو آپلود کردم و میخوام اون رو در وبلاگم قرار بدم تا پخش بشه باید چه کار کنم ؟!
+ یعنی کسی نیست جواب سلام ما رو بده؛ نه ؟!
+ سلام به همه ی دوستان؛ یه دو سه ماهی میشد که نیومده بودم؛ چه خبرا؟! همه که ایشالله خوبن دیگه ...